انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: نقاط ضعف موستانگ
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
در 17 آپریل سال 1964، خودرویی متولد شد که از بسیاری جهات صنعت خودرو را متحول کرد: فورد موستانگ؛ فورد موستانگ با دماغه کشیده و بلند و قسمت کوچک عقب، کلاس جدیدی را به نام پونی pony car معرفی کرد که بعدها توسط دیگر خودروسازان مورد تقلید قرار گرفت. در حال حاضر نام موستانگ، سومین نام قدیمی این کمپانی است.

نسل جدید در سال 2004 و در جریان نمایشگاه بین‌المللی خودروی آمریکای شمالی رونمایی شد. این اتفاق مهمی برای علاقه‌مندان به موستانگ بود، چرا که نسل قبلی این خودرو با سن بیش از 10 سال، گرد پیری را بر چهره‌اش حس می‌کرد و بیش از آنکه توانایی‌هایش باعث برتری آن بر رقبای تازه وارد ژاپنی و اروپایی شود، این اعتبار نامش بود که باعث فروشش می‌شد. اما در نسل جدید فورد تلاش کرده بود با حفظ بسیاری از المان‌های سنتی موستانگ خودرویی را به میدان بفرستد که در قرن بیست و یکم توانایی رقابت را داشته باشد و حاصل آن پنجمین نسل از موستانگ بود.

چندی پیش موقعیتی پیش آمد تا یک دستگاه موستانگ GT مدل 2010 را در کنار برادر بزرگترش، یعنی موستانگ GT مدل 2007 در جزیره کیش تست کنیم که نوشتار زیر گزارش کاملی از این تست می‌باشد.

فورد موستانگ که هم‌اکنون نسل پنجم آن در خیابان‌ها تردد دارد بین سال‌های 1974 تا 2004 تغییراتی را به خود دید که چندان دلچسب نبود! به خصوص نسل سوم آن که بین سال‌های 1979 تا 1993 تولید می‌شد نه تنها نمایانگر یک موستانگ اصیل نبود، بلکه ظاهر آن بیشتر خودروهای ژاپنی را در ذهن تداعی می‌کرد تا یک خودرو آمریکایی با بدنه عضلانی! در سال 2004، نسل پنجم فورد موستانگ با طراحی Hau Thai-Tang نگاهی به نسل اول موستانگ داشت و با الهام از موستانگ دهه 60 و تلفیق آن با عناصر مدرن، موستانگی زیباتر از همیشه تولید شد که به وضوح می‌توان به موستانگ بودن آن پی برد.

اصلی‌ترین تفاوت موستانگ 2010 با مدل‌های قدیمش خط شکسته و پله مانند روی گلگیر عقب می‌باشد که از موستانگ دهه 60 الهام گرفته شده است. کاپوت برجسته و عضلانی، چراغ‌های باریک و کشیده‌تر جلو با قدرت نوردهی چند برابر مدل‌های گذشته، سپر و کاپوت که با نزدیک‌تر شدن به نوک دماغه تیز می‌شوند و چراغ‌های عقب، از جمله دیگر تغییرات صورت گرفته در موستانگ 2010 است. هر چند از دید بسیاری موستانگ 2010 زیباتر است اما گروهی نیز عقیده دارند موستانگ 2007، ظاهری اصیل‌تر و به قول معروف «موستانگ»تر داشته است!

یکی از نقاط ضعف موستانگ، کیفیت پایین قطعات و مونتاژ است که اندکی در موستانگ 2010 بهبود یافته است اما در شأن یک خودرو اسپرت نیست. فاصله زیاد بین قطعات بدنه، به خصوص کاپوت با بدنه موردی بود که در هردو مشاهده شد.

در موستانگ 2010، اندکی از لبه کاپوت و بدنه روی چراغ‌های جلو را گرفته اند و از شیار کاپوت و بدنه هم نور چراغ بیرون می‌زند! چنین چیزی در خودروی تولیدی 2010 چندان قابل دفاع نیست و نشان از کیفیت پایین ساخت دارد ولی یکی از دوستان عقیده داشت چنین چیزی به دلیل کاهش در هزینه تولید اعمال شده است. این ضعف کیفیتی در کابین بیشتر مشهود است. در موستانگ نسل قدیم اگر ناخنتان را بر روی داشبورد بکشید، احساس می‌کنید روی دیوار سیمانی ناخن می‌کشید! پلاستیک بکار رفته برای کابین بسیار خشک است. حتی صندلی‌ها پارچه‌ای هستند. موستانگ را از حیث کیفیت کابین می توان در حد فیستا دانست که دور از انتظار خودرو اسپرتی چون موستانگ است ولی با در نظر گرفتن قیمت پایه 22 هزار دلاری می‌توان تا حدودی این امر را توجیه کرد. در موستانگ 2010، کیفیت قطعات پلاستیکی بیشتر شده و رگه‌هایی از چرم که برای پنل درها و روکش صندلی‌ها و فرمان بکار رفته، قطعاً راضی‌کننده‌تر از نسل قبل است.

نشان‌دهنده‌های موستانگ برخلاف کوپه‌های اسپرت بازار، طراحی کلاسیکی دارد و فونت اعداد آن مشابه خودروهای دهه 60 تا 80 میلادی است. موستانگ 2010 هم همین طور است با این تفاوت که پس زمینه سفید، آن را خواناتر کرده است. در موستانگ 2010، برخلاف دیگر خودروها، دورشمار پیشرانه در سمت راست و سرعت‌سنج در سمت چپ قرار دارد که برای عادت کردن به آن به کمی زمان نیاز دارید. قابلیت انتخاب 7 رنگ برای پس زمینه نشان‌دهنده‌ها یکی از آپشن‌های قابل توجه بکار رفته در موستانگ 2010 است که رنگ نور رکاب در که نام موستانگ بر روی آن حک شده همراه با رنگ نور زیر داشبورد، متناسب با آن تغییر می‌کند.

فضای پای صندلی‌های جلو در هردو خودرو عالی است ولی فضای پا سرنشینان عقب در موستانگ 2010 افزایش چشمگیری نسبت به مدل 2007 پیدا کرده است. در موستانگ قدیم فضای پا در بهترین حالت چیزی در حد پژو 206 است ولی در موستانگ 2010، در بهترین حالت نزدیک به دو برابر از فضای پای بیشتری برخوردار هستید. در هردو نسل، کاپوت از کابین دیده می‌شود و این نوید وجود پیشرانه‌ای نیرومند را زیر کاپوت می‌دهد.

پیشرانه بکار رفته در موستانگ 2007 از نوع 8 سیلندر خورجینی با 4.6 لیتر حجم و 24 سوپاپ است که می‌تواند 300 اسب‌بخار (224 کیلووات) را به چرخ‌های عقب منتقل کند. پیشرانه مورد استفاده در موستانگ 2010 با تعداد سیلندرها و حجم مشابه، 315 اسب بخار (235 کیلووات) و 441 نیوتن‌متر (325 فوت پوند) گشتاور تولید می‌کند. اگر بخواهیم صدای خروجی موتور از دو پیشرانه را مقایسه کنیم باید گفت که صدای موستانگ 2007، اصیل‌تر و آمریکایی‌تر است در حالی که صدای پیشرانه موستانگ 2010 یکنواخت‌تر شده است. ضمن اینکه غرش موستانگ قدیم هر چه دور موتور بیشتر باشد، بالاتر می‌رود ولی در موستانگ جدید در تمامی دورها شاهد صدای گوشنواز پیشرانه هستیم. در هر صورت، فقط با شنیدن صدای پیشرانه می‌توانید دریابید که یک موستانگ در حال حرکت است. یکی از تکنولوژی‌های منحصر‌به‌فرد موستانگ 2010، «لوله مکش صدا» نام دارد که پیشرانه را به کابین متصل می‌کند. این سیستم، باعث می‌شود تا فرکانس صدای پیشرانه بدون دخالت صدای جریان باد یا دیگر صداها وارد کابین شود و صدایی صاف و تصفیه شده از پیشرانه را ارائه ‌دهد.

بر روی جاده

ابتدا به سراغ موستانگ 2007 می‌رویم. این موستانگ توانست در عرض 6.06 از سکون به سرعت یکصد کیلومتر بر ساعت برسد که چندان جالب توجه نبود و فاصله زیادی با زمان رسمی فورد که 5.2 است، داشت. قسمت عقب موستانگ 2007 به هنگام کنده شدن از زمین کمی بازی می‌کرد. این در حالی است که موستانگ 2010 زمان 5.52 ثانیه را برای رسیدن به سرعت یکصد کیلومتر بر ساعت ثبت کرد اگرچه زمان رسمی کمپانی 5 ثانیه بوده است. مالک موستانگ 2010 ادعا می‌کند که با دنده دستی توانسته کامارو را پشت‌سر بگذارد. بارها شنیده شده است که در کورس‌های خیابانی بین موستانگ 2010 و کامارو، موستانگ سریع‌تر بوده است که این امر را باید مدیون وزن پایین‌تر موستانگ دانست. چرا که 1680 کیلوگرم وزن دارد.

یکی از ویژگی‌های موستانگ 2010 فرمان دقیق‌تر و واکنش‌پذیر‌تر آن نسبت به نسل قدیم است. به هنگام تعویض خطوط مسیر، موستانگ 2010 را تیز‌تر و زیرک‌تر از نسل قدیم می‌یابید. با در دست گرفتن فرمان موستانگ 2007، احساس می‌کنید که خودرو سنگین است و این در حالی است که حدود 20 کیلوگرم سبک‌تر از مدل 2010 است. دقت فرمان موستانگ 2010 سر پیچ‌ها نمایان می‌شود، زمانی که با هردو موستانگ با یک سرعت مشخص وارد می‌شوید آشکارا در‌می‌یابید که طی کردن پیچ با موستانگ 2010 بسیار راحت‌تر از موستانگ 2007 است.

در عبور از پیچ‌ها، بیش فرمانی موستانگ 2007 محسوس است ولی این امر در موستانگ 2010 به حداقل رسیده است که آن را باید مدیون بازوهای کنترل کوتاه‌تر در عقب و کمک فنرهای خشک‌تر بود.

در عبور از ناهمواری‌های سطح مسیر باید گفت که در موستانگ 2010 ضربات کمتر احساس می‌شد و کابین کمتر از موستانگ 2007 تکان می‌خورد اگرچه در موستانگ 2007 با وجود استفاده از رینگ‌های پهن 20 اینچی، ناهمواری‌های مسیر اندکی بیشتر از نسل جدیدش حس می‌شد.

رانندگی با موستانگ 2010 را روان تر است و شاید بتوان آن را مدیون آیرودینامیک بهتر آن دانست چراکه به گفته فورد، موستانگ جدید 7‌درصد اصطکاک کمتر و 29‌درصد نیرو بالابرنده (lift) کمتر نسبت به مدل قبلی دارد. علاوه بر این، تایرهای 4 فصل پیرلی P-Zero با ابعاد 235/50ZR با رینگ‌های 18 اینچی نیز در عملکرد و پایداری بهتر آن بی‌تأثیر نبوده‌اند.

رانندگی با موستانگ 2010 بسیار لذت‌بخش است. شاید نتوان با وجود شتاب 5.5 ثانیه، موستانگ را یک سوپراسپرت تلقی کرد اما وقتی به یاد می‌آورید که فقط 45 میلیون تومان (در جزیره کیش) برای آن پرداخته‌اید و در قبال مبلغ پرداختی مجموعه‌ای از هندلینگ خوب، قدرت و شتاب مناسب، صدای طنین‌انداز پیشرانه، فضای خوب برای یک کوپه 2+2 و ... دریافت کرده‌اید آن را با هیچ سوپراسپرتی عوض نخواهید کرد. چرا که با حداقل مبلغ، حداکثر کارایی را دریافت می‌کنید.

نتیجه تست نیز مشخص است. نسل جدید موستانگ، تا حد ممکن ضعف‌های نسل پیشین را برطرف کرده است ولی از نظر کیفیتی از رقیب اصلی خود یعنی کامارو، عقب می‌ماند که اختلاف قیمت 20 میلیون تومانی (کامارو SS در جزیره کیش 63 میلیون تومان قیمت دارد) شاید این امر را توجیه کند