انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: یک داستان کوتاه درباره امام زمانم(قشنگه)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
یه عمر دعا میکردم آقا رو ببینم....
یه شب خواب دیدم
انگار دعاهام مستجاب شده 
مردی در خانه رو میزد ...
از پشت پنجره نگاه کردم...
آره مولا صاحب زمان بود...
سریع رفتم تابلوها و عکس های ناجور رو برداشتم....
وسایل ناجور رو جمع کردم...
ای وای سی دی های ناجور مونده سریع شکستمشون و ریختم دور...
دستگاه ماهواره هم قایم کردم گوشی موبایل رو هم خاموش کردم که یه وقت.....
یه نگاه دیگه به خونه انداختم 
فک میکردم دیگه خونه آمادست.....
رفتم که در رو وا کنم که امامم رو ببینم 
تا دعوتشون کنم بیاد خونم
اما نبود....
در رو که وا کردم 
دیدم آقا آخرین خونه کوچه رو هم  زده بود 
و ناامید از کوچه رفت....
همه مثل من داشتن خونه رو آماده میکردن
هیچکس آماده دیدارآقا نبود....
وباز هم آقام مثل همیشه غریب بود
و ما دعــــا میکنیم آقــــا بیاید و همه کار میکنیم که نیاید Undecided Undecided Undecided Undecided Undecided Undecided Undecided

آیت الله بهجت:
این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که کنارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم crying crying crying crying
(09-02-2019، 13:44)نرگس 11 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
یه عمر دعا میکردم آقا رو ببینم....
یه شب خواب دیدم
انگار دعاهام مستجاب شده 
مردی در خانه رو میزد ...
از پشت پنجره نگاه کردم...
آره مولا صاحب زمان بود...
سریع رفتم تابلوها و عکس های ناجور رو برداشتم....
وسایل ناجور رو جمع کردم...
ای وای سی دی های ناجور مونده سریع شکستمشون و ریختم دور...
دستگاه ماهواره هم قایم کردم گوشی موبایل رو هم خاموش کردم که یه وقت.....
یه نگاه دیگه به خونه انداختم 
فک میکردم دیگه خونه آمادست.....
رفتم که در رو وا کنم که امامم رو ببینم 
تا دعوتشون کنم بیاد خونم
اما نبود....
در رو که وا کردم 
دیدم آقا آخرین خونه کوچه رو هم  زده بود 
و ناامید از کوچه رفت....
همه مثل من داشتن خونه رو آماده میکردن
هیچکس آماده دیدارآقا نبود....
وباز هم آقام مثل همیشه غریب بود
و ما دعــــا میکنیم آقــــا بیاید و همه کار میکنیم که نیاید Undecided Undecided Undecided Undecided Undecided Undecided Undecided


آیت الله بهجت:
این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که کنارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم crying crying crying crying
کاش مهدی زهرا
چون حسین
زینب داشت
امام من غریب ترین و تنها ترین
امام است
امام من
خواهری چون زینب را ندارد
امام من برادری چون عباس ندارد
امام من دردانه ای چون سکینه و رقیه ندارد
و امام من چون حسین اکبری ندارد
امامم غریب ترین است در این دنیا
بیا ای مهربانم Heart Heart Heart Heart