19-01-2020، 11:37
معرفی و بررسی فیلم Alpha؛ روایتگر شروع رابطهی انسان و سگها
هلیا ثامنیتحلیل فیلم، سینمای جهان۱۱ اسفند ۱۳۹۷
با سفر به ۲۰۰۰۰ سال پیش، به دنبال پیدا کردن تصویری نسبتاً خیالی از اولین رابطهی ما و دوستان چهارپایمان هستیم. «آلفا» Alpha به کارگردانی آلبرت هیوز Albert Hughes به کمک ما آمده و داستان یک نوجوان رها شده و یک گرگ زخمی را روایت میکند. این پسر که در حال تلاش برای پیدا کردن راه خانه است رابطهای میان این دو شکل میگیرد. این فیلم اولین تلاش کارگردانی هیو بهتنهایی و بدون همراهی برادرش آلن Allen است. بااینکه روایت گویی «آلفا» نسبتاً قدیمی است اما تکنیک و ظرافتهای روایت گویی آن بسیار جدید است. «آلفا» بهقدری جذاب است که حتی به دل کسانی که طرفدار حیوانات خانگی نیستند هم مینشیند.
کدی اسمیت-مکفی Kodi Smit-McPhee در این فیلم در نقش کدا Keda، پسر رئیس یک قبیله، جلوی دوربین رفته است. پدر او قرار است مردم قبیله را برای شکار سالانهی گاومیش رهبری کند. البته این شکار بیشتر به یک مانور هوشمندانه شباهت دارد: مردها گله را مشوش کرده، سپس آنها را به سمت پرتگاه هدایت می کند
درنتیجه بسیاری از گاومیشها از صخره پایین افتاده و جان میدهند. بعدازآن شکارچیان بهراحتی آنها را سلاخی میکنند. متأسفانه در حین این شکار، کدا به شاخ یکی از این گاومیشها گیر کرده و وقتی این حیوان از روی صخره پرتاب میشود او نیز بر روی لبهی باریک پرتگاه میافتد. کدای بیهوش دورتر از آن است که مردان قبیله بتوانند او را نجات دهد، درنتیجه شکارچیان عزادار او را رها میکنند تا جان دهد.
بعدازاینکه همه به خانه برگشتند، کدا به هوش میآید. اتفاقات بعدازآن حکم “منفی در منفی مثبت میشود” را برای کدا دارد: بدبیاریهای متعدد همدیگر را خنثی کرده و درنهایت کدای زخمی اما زنده روی زمین رها میشود. تازه بعدازآن است که دردسر اصلی کدا شروع شده و گرگها به دنبال او میافتند.
فلشبکهای فیلم به ما نشان میدهد که کدا برخلاف انتظار پدرش از او بهعنوان رهبر آینده، از خودش مطمئن نیست و نسبت به کشتن حیوانات مردد است.حتی وقتیکه کدا راهی شکار میشود، مادر نگرانش میگوید:” او با قلبش جلو میرود، نه با نیزهاش.” کدا قبل از اینکه در بالای شاخههای یک درخت مرده پنهان بگیرد، موفق میشود رهبر گلهی گرگها را زخمی کند. بااینحال بعدازاینکه گله دور شد، کدا از گرگ زخم خورده مراقبت میکند.
بااینکه این اتفاق آغاز یک دوستی زیباست، اما هیوز و فیلمنامهنویسش دنیل سباستین ویدنهاپت Daniele Sebastian Wiedenhaupt تصمیم گرفتهاند آن را خیلی احساسی به تصویر نکشند. رابطهی کدا و این گرگ رابطهای متفاوت است. کدا پوزهی گرگ را میبندد تا بتواند بدون از دست دادن دستهایش، زخمهای او را التیام بخشد. بعدازآن با دادن یک کاسه آب به حیوان نشان میدهد که قصد بدی ندارد. یا برای مثال بعدازاینکه یک خرگوش را میکشد، گرگ را از گوشت خرگوش دور میکند تا تسلط خودش را به او بفهماند. بااینحال کدا اسم این گرگ را آلفا میگذارد.
باوجوداینکه ممکن است مخاطب مشتاق دیدن رشد این رابطه باشد، اما زمستان پیش رو کدا را مجبور میکند تا به دنبال راه خانه بگردد. «آلفا» این سفر سخت کدا و آلفا را به زیبایی تصویر میکشد.بااینکه این فیلم ۹۶ دقیقهای برای بچهها هم مناسب است، اما چند صحنهی اکشن دارد. بهطوریکه مخاطب «آلفا» خطراتی که این دو دوست را تهدید میکند را از نزدیک لمس میکند.
هلیا ثامنیتحلیل فیلم، سینمای جهان۱۱ اسفند ۱۳۹۷
با سفر به ۲۰۰۰۰ سال پیش، به دنبال پیدا کردن تصویری نسبتاً خیالی از اولین رابطهی ما و دوستان چهارپایمان هستیم. «آلفا» Alpha به کارگردانی آلبرت هیوز Albert Hughes به کمک ما آمده و داستان یک نوجوان رها شده و یک گرگ زخمی را روایت میکند. این پسر که در حال تلاش برای پیدا کردن راه خانه است رابطهای میان این دو شکل میگیرد. این فیلم اولین تلاش کارگردانی هیو بهتنهایی و بدون همراهی برادرش آلن Allen است. بااینکه روایت گویی «آلفا» نسبتاً قدیمی است اما تکنیک و ظرافتهای روایت گویی آن بسیار جدید است. «آلفا» بهقدری جذاب است که حتی به دل کسانی که طرفدار حیوانات خانگی نیستند هم مینشیند.
کدی اسمیت-مکفی Kodi Smit-McPhee در این فیلم در نقش کدا Keda، پسر رئیس یک قبیله، جلوی دوربین رفته است. پدر او قرار است مردم قبیله را برای شکار سالانهی گاومیش رهبری کند. البته این شکار بیشتر به یک مانور هوشمندانه شباهت دارد: مردها گله را مشوش کرده، سپس آنها را به سمت پرتگاه هدایت می کند
درنتیجه بسیاری از گاومیشها از صخره پایین افتاده و جان میدهند. بعدازآن شکارچیان بهراحتی آنها را سلاخی میکنند. متأسفانه در حین این شکار، کدا به شاخ یکی از این گاومیشها گیر کرده و وقتی این حیوان از روی صخره پرتاب میشود او نیز بر روی لبهی باریک پرتگاه میافتد. کدای بیهوش دورتر از آن است که مردان قبیله بتوانند او را نجات دهد، درنتیجه شکارچیان عزادار او را رها میکنند تا جان دهد.
بعدازاینکه همه به خانه برگشتند، کدا به هوش میآید. اتفاقات بعدازآن حکم “منفی در منفی مثبت میشود” را برای کدا دارد: بدبیاریهای متعدد همدیگر را خنثی کرده و درنهایت کدای زخمی اما زنده روی زمین رها میشود. تازه بعدازآن است که دردسر اصلی کدا شروع شده و گرگها به دنبال او میافتند.
فلشبکهای فیلم به ما نشان میدهد که کدا برخلاف انتظار پدرش از او بهعنوان رهبر آینده، از خودش مطمئن نیست و نسبت به کشتن حیوانات مردد است.حتی وقتیکه کدا راهی شکار میشود، مادر نگرانش میگوید:” او با قلبش جلو میرود، نه با نیزهاش.” کدا قبل از اینکه در بالای شاخههای یک درخت مرده پنهان بگیرد، موفق میشود رهبر گلهی گرگها را زخمی کند. بااینحال بعدازاینکه گله دور شد، کدا از گرگ زخم خورده مراقبت میکند.
بااینکه این اتفاق آغاز یک دوستی زیباست، اما هیوز و فیلمنامهنویسش دنیل سباستین ویدنهاپت Daniele Sebastian Wiedenhaupt تصمیم گرفتهاند آن را خیلی احساسی به تصویر نکشند. رابطهی کدا و این گرگ رابطهای متفاوت است. کدا پوزهی گرگ را میبندد تا بتواند بدون از دست دادن دستهایش، زخمهای او را التیام بخشد. بعدازآن با دادن یک کاسه آب به حیوان نشان میدهد که قصد بدی ندارد. یا برای مثال بعدازاینکه یک خرگوش را میکشد، گرگ را از گوشت خرگوش دور میکند تا تسلط خودش را به او بفهماند. بااینحال کدا اسم این گرگ را آلفا میگذارد.
باوجوداینکه ممکن است مخاطب مشتاق دیدن رشد این رابطه باشد، اما زمستان پیش رو کدا را مجبور میکند تا به دنبال راه خانه بگردد. «آلفا» این سفر سخت کدا و آلفا را به زیبایی تصویر میکشد.بااینکه این فیلم ۹۶ دقیقهای برای بچهها هم مناسب است، اما چند صحنهی اکشن دارد. بهطوریکه مخاطب «آلفا» خطراتی که این دو دوست را تهدید میکند را از نزدیک لمس میکند.