انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: آهنگ قسم امیر تتلو
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://tilarmusic.ir/wp-content/uploads/2019/10/Amir-Tataloo-Ghasam-300x300.jpg
داداش قسم نده !
قسم ، وقتی اعتبار داره ، که اعتقادی مونده باشه.
وقتی چیزی نمونده که دوسِش داشته باشی,فرقی نداره به چیزی قسم بخوری یا نه!

من واسم قسم مُرد ، آقام مُرد ننم مُرد
من واسم زنم مُرد حتی زنجیرِ گردنم مُرد
همه روح و تنم مُرد ، واسه من وطن مُرد
من فقط صفر و صَدَم ، حدِ وسطم مُرد
من واسم قسم مُرد ، آقام مُرد ننم مُرد
من واسم زنم مُرد حتی زنجیرِ گردنم مُرد
همه روح و تنم مُرد ، واسه من وطن مُرد
من فقط صفر و صَدَم ، حدِ وسطم مُرد.

بدنم روح نداره
اونی که من میخوامش خیلی دوره، اونور آبه
من هنوز دوسش دارم ولی خب ، رو من، کلاً ذهنِ اون خرابه
این خونه نور نداره ، شبا تنهایی میشه کونم پاره
تنها چیزی که درست فهمیده اینه ،حرصِ منو خوب دراره
دلم از شهر بُریده
هر کی اومد بغلم دَهنش بو الکل میده
ولی سَر میکنم هر طوریه
دیگه اعصاب ندارم قهر کنی هِی

من واسم قسم مُرد ، آقام مُرد ننم مُرد
من واسم زنم مُرد حتی زنجیرِ گردنم مُرد
همه روح و تنم مُرد ، واسه من وطن مُرد
من فقط صفر و صدم ، حدِ وسطم مُرد

من واسم قسم مُرد ، آقام مُرد ننم مُرد
من واسم شوهرم مُرد حتی زنجیرِ گردنم مُرد …

همه روح و تنم مُرد ، واسه من وطن مُرد
من فقط صفر و صدم ، حدِ وسطم مُرد.

سرآغازِ راهی بودم که مقصدی نامعلوم داشت
خیابانی پوشیده از ترس و دوشیده از عشق
سرانجامِ حالی بودم که آینده ای نامشروع داشت و من چه بی پروا در پیِ پروانه شدن و چه دیوانه و بی بال در پیِ پرواز.
آری ، جهانِ ما جهش نداشت و
من هر روز دچار بیگ بنگِ درون‌.

من واسم رفیقم مُرد ، من پُر سنگینی ام تووم یه علی بی غم مُرد
من واسم آبجیم مُرد ، داداش مُرد
دادیم دستِ هر کسی جفت آلو ها رو هم باهاش خورد
من واسم قسم مُرد
تو رو هم بلاکت کردم ، ببخشید دستم خورد
من واسم حشیش مُرد شراب مُرد
ولی خُب رو جنس بودم و اون ، تا صبح برام خورد
دوباره سگ شدم ، نمیزنم جیک خیره
دوباره کاری کردی بخوره دکمه سیکتیرت
دوباره مَردم و این شبا میکنن شیک ، پیرت
توو فهرستِ همه این شهر ، خورده تیک زیرت
من واسم عشقت مُرد
بدبختی شروع شد تا ، چِشام به چشمت خورد.
من شدم یه چتِ خل ، ولی چتِ تو نه دیگه چتِ گل.
همونا که بزرگ کردم ، شدن برام شَر
اَدا ما رو درآوردن ، شدن کلانتر
ما کلاغ پَر و ما کلاغ پَر
توو خونه بیکار فقط دود میگیرن برام تَل
هی میگم الآن نه و الآن نه
من خورد و خمیر ولی توقع دارن از آدم
و دائم میدن عذابم و عذابم
من خودم استرسم ، من خودم خرابم

همه شدن چپ با من
حتی خاموش میشه هی لپ تاپم
از چشمِ همه افتادم ، همه روم فازِ بد دارن
بیخیالِ قسم و آیه ، عینِ مُرده ها رفتارم
قسم شک و اَ بین میبَره ، من به همه چی شک دارم !

من واسم قسم مُرد ، آقام مُرد ننم مُرد
من واسم زنم مُرد حتی زنجیرِ گردنم مُرد
همه روح و تنم مُرد ، واسه من وطن مُرد
من فقط صفر و صدم ، حدِ وسطم مُرد
من واسم قسم مُرد ، آقام مُرد ننم مُرد
من واسم زنم مُرد حتی زنجیرِ گردنم مُرد
همه روح و تنم مُرد ، واسه من وطن مُرد
من فقط صفر و صدم ، حدِ وسطم مُرد.

چطور زمینی که در حالِ نفس کشیدن است را نمیبینند و توقع جاودانگی دارند از برگه ها درست شده از درختانِ مُرده.
سهمِ ما قاطی شدنِ با آتش نبود و تنها کمی گرمی ما را بس بود که از بازی با آتش سوخته شده ایم.
سهم ما غرق شدنِ در دریا نبود ، چون کُشتارِ صاحب خانه رسالتِ میهمان نیست.

روانی که میشم
خوششون میاد مردمِ این شهر ، روان پَریشن!
حتی اونی که جونم بود عمرم بود همه چیم بود
انگاری رفت و مُرد برام پریشب
عصبی که میشم ، همه فازِ بد میدن
جایِ اینکه ببینن چه مرگمه دَر میرن
چقده سخته بینِ این هالو ها فهمیدن
تا صبح بیدار ، ولی هزار بار این لالو ها رَد میدم.
من واسم خنده مُرد ، روزِ خوش ندیدم بعدِ تو
دلم شد یه قبرستون وقتی کَندَم تووش قبرِتو
یه روح شدم من به کُل
من واسم عشقت مُرد
بدبختی شروع شد تا ، چِشام به چشمت خورد
من شدم یه چتِ خل ، ولی چتِ تو نه دیگه چتِ گل
بیخیالِ دور دورا ، وقتی جلو پا اینه
تخم ندارم که برم حتی جلو آیینه
خنده هام عصبی ، فشارم پایینه
اونی که مالِ منه ، به همه پا میده …

من واسم قسم مُرد ، آقام مُرد ننم مُرد
من واسم زنم مُرد حتی زنجیرِ گردنم مُرد
همه روح و تنم مُرد ، واسه من وطن مُرد
من فقط صفر و صدم ، حدِ وسطم مُرد
من واسم قسم مُرد ، آقام مُرد ننم مُرد
من واسم زنم مُرد حتی زنجیرِ گردنم مُرد
همه روح و تنم مُرد ، واسه من وطن مُرد
من فقط صفر و صدم ، حدِ وسطم مُرد.

از مَردمی که تولدِ یک کودک را سرگرمی و زندانِ یک سگ را دلگرمی و قفسِ بلبل را موسیقی میپندارند؛عشقی فوران نخواهد شد.
در جهنمی که میگریند برای خروج,تنها خنده را دیوانگی ، برزخ را خاکستری و بهشت را آرزو میتوان پیدا کرد.
و در چنین آشفته بازاری قسم تنها یک دروغ ساده است، خلاص!