انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: نگاه خیره کارول؛ بررسی Repulsion!
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
از ابتدای فیلم و سکانس اول که نگاه خیره کارول را میبینیم در میابیم که با فیلمی شخصیت محور روبه روییم.

کارول در کنار هلن در آپارتمانی زندگی میکند و شاهد رابطه هلن با مردی متاهل است.وی همچنین یک مانیکوریست آرایشگاه است ولی با جامعه رابطه ای ندارد بلکه در ذهنش زندگی میکند.بدین معنا که ارتباطش با واقعیت قطع شده است و این امر قطع رابطه با جامعه را نتیجه میدهد.پس دوری از جامعه موجب ازهم گسیختگی ساختار روانی میشود.ناهنجاری و سرکوب روانی درکنار واپس زدن جامعه اختلالاتی عمیق در ذهن و روان کارول ایجاد میکند تا آنجا که وی دچار بیماری هایی روانی مثل اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی،هذیان و ... شده است.

بیماری هایی که هرکدام قطع ارتباط با دنیای بیرون،ادراک چیزی که وجود خارجی ندارد،هذیان بی منطق مثلا اینکه عده ای قصد آسیب به وی را دارند در پی دارند.

این امر نه تنها موجب سرکوب میل جنسی بلکه باعث به وجودآمدن افکار پارانوییدی و تیکهای عصبی میشود.

برخلاف مستاجر شخصیت اصلی فیلم تاثیرپذیر از دنیای بیرون نیست چون اساسا ارتباطی با دنیای بیرون ندارد بلکه تاثیر خود را از درون خود میگیرد. یعنی کابوسها.

نگاه خیره کارول؛ بررسی Repulsion! 1

هنگامی که هلن به مسافرت میرود و کارول در خانه تنها میماند کابوسهای ذهنی وی بر او غلبه میکند و اسیر ترس و پارانویا میشود.این دنیایی است که کابوسها آن را میسازند و به طور مستقیم روی کارول تاثیر میگذارد و نمود آن در دنیای بیرونی حس تنفر و انزجار از رابطه هلن و هنری،انزجار نسبت به پسری که عاشق اوست،تنفر نسبت به صاحبخانه و ... است.

دلیل این تنفر و انزجار فشارهایی است که کابوسها به وی وارد میکنند.وقتی دیوارها به او دست درازی میکنند و در توهم خود مورد تجاوز قرار میگیرد،واکنش آن در دنیای بیرونی به قتل رساندن عاشق خود و صاحبخانه خود است.

پولانسکی در این فیلم فروپاشی یک پدیده را لزوما پیچیده نشان نمیدهد.تصویر سیاهی که وی از جامعه کارول با استفاده از المان های سورئالیستی نشان میدهد همان تصویر جامعه واقعی و حقیقی است.

نمادگذاری فیلم و استفاده از دکوپاژ و فضاسازی برای ایجاد حس تعلیق و ترس بسیار مناسب است.

نگاه خیره کارول؛ بررسی Repulsion! 1

خرگوشی که در طی فیلم مدام رو به اضمحلال است و رو به گندیدگی میرود به مثابه زندگی کارول است و یا سیب زمینی هایی که روی کابینت به تدریج خراب میشوند و از بین میروند.

در پایان قاب عکسی را میبینیم که به صورت موتیف در سراسر فیلم تکرار شده است.عکس،تصویر خانواده کارول را نشان میدهد و دختری که با نگاهی خیره مینگرد و به اصطلاح دچار کودکی ناتمام است ودلیل این امر هم همان اتفاقات نامعلوم کودکی است.رابطه با پدر،رابطه با مادر ،یا خواهرو یا هر چیز دیگر...چیزی که پولانسکی از پرداختن به آن سرباز میزند.

مرد بلوک شرقی فیلمهای خود را همانند زندگی اش سرد،دردناک و بی روح میسازد و این سوال را در تنفر پدید می آورد که آیا واقعیت مطلق است و همان چیزی است که ما میبینیم یا نه ؟ /سلام‌سینما