انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: شعـــرهای حبیب الله نبی اللهی..
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
اولین دیدار

یک شب از شب ها ، دل آورد یاد او

با همان لبخند ، به روی شاد او

گشته بودم شاد و ناشاد در خیال

عشق جدایی دارد و ، گاهی وصال

خاطر آمد ، اولین دیدار او

دلبر او بود و شدم دلدار او

گفتمش ، لیلای من باش تا ابد

گفت ولی ، مجنون تر از تو کی بود

می دویدم بی خیال دنبال او

هم دل و هم جان من بود ، مال او

پر نداشتم تا که پروازی کنم

چون پرنده در هوا بازی کنم

آن همه غم رفته بود ا ز یاد من

کوچه ها هم می شنید فریاد من

بارغم درخش خش برگ های زرد

رفته بود از روح و تن ، همراه درد

بی خیال از باد و باران و تگرگ

می خریدم از دل و جان ، همچو برگ

بر تنم هم ، باد سردی می وزید

سوز آن ، تا استخوانم می رسید

من چنان بودم ز شوقش در خطا

چون که نشناختم دگر ، سر را ز پا

آن همه دیدار ، به شیرینی گذشت

روز و شب می آمد و زود می گذشت

روز و شب رفت و ، ندیدم من به خواب

دل خوشی هایم ، حباب بود روی آب

تا که روزی ، در کنار دیگری

دیدم او را ، با همان بازیگری

دام او صید کرده بود باز بی صدا

ماهی ساده دلی بی دست و پا

آمدم شیرین کنم ، این کام خود

دانه را دیدم ، ندیدم دام خود

چون خطا بود ، من به او دل بسته ام

بند و زنجیرش ، ز دل بگسسته ام..

شاعر: حبیب الله نبی اللهی


نظر و سپاس فراموشتون نشه..((:
عنوان ویرایش شد
لطفا عنوان این گونه تاپیکها (بیشتر مطالب عاشقانه ها رو این طور میذارن)رو ساده بذارید تا جستجوی اونها راحت باشه