انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: بیا یه خاطره خنده دار تعریف کن.
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
دوستان بیاین اینجا یه خاطره خنده دار تعریف کنید تا همه فیض ببرن.
یه بار کلاس نهم تو محرم بچه ها میرفتن برای مداحی بعد یکی از بچه های کلاس هفتمی رفت و شروع کرد به مداحی بنده خدا صدای خوبیم نداشت و همه داشتن زیر زیرکی میخندیدن تا اینکه یه دفعه شیشه یکی از کلاسا بوم صدا داد و شکست دیگه هیچ کس نتونست جلو خندشو بگیره و همه زدن زیر خنده کلا صف و مدرسه رفت رو هوا‌.
سپاس بدید
یادمه تو مدرسه ی معلم ریاضی بود ک اعصاب نداشت اصلا
ی روز ک رفته بود دشویی؛ رفیقم رفت در دشویی رو روش قفل کرده
بنده خدا ی ۲۰ مین تو دشویی هی در میزد هی صدا میزد کسی نمیشنید،تا آخر خودمون رفتیم در روش باز کردیم؛اون روز خیلی خندیدم Big Grin
کلاس هشتم بودم...دبیر زبانمون خیلی ساده بود و اذیتش میکردیم
بعد تازه موس بی سیم اورده بودن برا کامپیوتر کلاس ...
بعد موس رو دادم به یکی از بچه ها ته کلاس...
بعد خودم رفتم جلو دیتاشو و به دبیر زبانمون گفتم
من یه چیزی اختراع کردم وصل میکنی به کیس کامپیوتر بعد دیگه موس نمیخواد
هرچی بگی کامپیوتر انجان میده D:
بعد فاز گرفته بود حرف میزد مثلا مای کامپیوتر رو بازکن..
بعد رفیقم از ته کلا باز میکرد D:
یه بیستم بم داد D:
یعنی من با خنده باش حرف میزدم...
خلاصه یه چند وقت ایسگاه بود تا اینکه فهمید و....
خودتون تاتهش برید دیگه =|
امم چ بگم؟؟؟
(08-01-2021، 21:22)Rasha_rap نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
کلاس هشتم بودم...دبیر زبانمون خیلی ساده بود و اذیتش میکردیم
بعد تازه موس بی سیم اورده بودن برا کامپیوتر کلاس ...
بعد موس رو دادم به یکی از بچه ها ته کلاس...
بعد خودم رفتم جلو دیتاشو و به دبیر زبانمون گفتم
من یه چیزی اختراع کردم وصل میکنی به کیس کامپیوتر بعد دیگه موس نمیخواد
هرچی بگی کامپیوتر انجان میده D:
بعد فاز گرفته بود حرف میزد مثلا مای کامپیوتر رو بازکن..
بعد رفیقم از ته کلا باز میکرد D:
یه بیستم بم داد D:
یعنی من با خنده باش حرف میزدم...
خلاصه یه چند وقت ایسگاه بود تا اینکه فهمید و....
خودتون تاتهش برید دیگه =|

طفلکی. من معلم زبانمون خیلی خوب بود از اونجایی که من و دوستام تو دو تا میز پیش هم میشستیم و درس خون بودیم . میرفت کتاب کار همه کلاس رو تک تک نگاه میکرد به ما که میرسید میگفت نوشتید. مام میگفتیم اره ولی خب ننوشته بودیم. هیچوقتم از ما نمیپرسید

بزار یکی دیگم بگم.کمدی تلخ.
یه معلم ریاضی داشتیم به کتاب ریاضی داشت داخلش همه تمرینارو نوشته بود هر وقت میخواستیم تمرین حل کنیم از رو اون حل میکرو و توضیح میداد. یه جلسه امتحان زیست داشتین هیچ کی تمرینارو حل نکرده بود. این کتاب رو گذاشت رو میز گفت خب بچه ها دفترارک بزارید تمرینا رو ببینم بعد حل کنیم. بعد از کلاس رفت بیرون. ماهم ورداشتیم جای کتابشو با یه کتاب دیگه عوض کردیم که سفید بود. بعد اومد تو کلاس کتابشو وا کرد دید سفیده فکر کرد اشتباه اورده. در کمال ناباوری برگشت گفتSad بچه ها امروز نمیخواد تمرین حل کنیم امروز درس میدیم فردا حل تمرین)!!!!!!.
(08-01-2021، 21:51)Mahdi 1381 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
(08-01-2021، 21:22)Rasha_rap نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
کلاس هشتم بودم...دبیر زبانمون خیلی ساده بود و اذیتش میکردیم
بعد تازه موس بی سیم اورده بودن برا کامپیوتر کلاس ...
بعد موس رو دادم به یکی از بچه ها ته کلاس...
بعد خودم رفتم جلو دیتاشو و به دبیر زبانمون گفتم
من یه چیزی اختراع کردم وصل میکنی به کیس کامپیوتر بعد دیگه موس نمیخواد
هرچی بگی کامپیوتر انجان میده D:
بعد فاز گرفته بود حرف میزد مثلا مای کامپیوتر رو بازکن..
بعد رفیقم از ته کلا باز میکرد D:
یه بیستم بم داد D:
یعنی من با خنده باش حرف میزدم...
خلاصه یه چند وقت ایسگاه بود تا اینکه فهمید و....
خودتون تاتهش برید دیگه =|

طفلکی. من معلم زبانمون خیلی خوب بود از اونجایی که من و دوستام تو دو تا میز پیش هم میشستیم و درس خون بودیم . میرفت کتاب کار همه کلاس رو تک تک نگاه میکرد به ما که میرسید میگفت نوشتید. مام میگفتیم اره ولی خب ننوشته بودیم. هیچوقتم از ما نمیپرسید


بزار یکی دیگم بگم.کمدی تلخ.
یه معلم ریاضی داشتیم به کتاب ریاضی داشت داخلش همه تمرینارو نوشته بود هر وقت میخواستیم تمرین حل کنیم از رو اون حل میکرو و توضیح میداد. یه جلسه امتحان زیست داشتین هیچ کی تمرینارو حل نکرده بود. این کتاب رو گذاشت رو میز گفت خب بچه ها دفترارک بزارید تمرینا رو ببینم بعد حل کنیم. بعد از کلاس رفت بیرون. ماهم ورداشتیم جای کتابشو با یه کتاب دیگه عوض کردیم که سفید بود. بعد اومد تو کلاس کتابشو وا کرد دید سفیده فکر کرد اشتباه اورده. در کمال ناباوری برگشت گفتSad بچه ها امروز نمیخواد تمرین حل کنیم امروز درس میدیم فردا حل تمرین)!!!!!!.
فک کنم معلم خودتون بلد نبود تمرینا رو حل کنه؛خودش پیچوندهTelegh_01
یکی از خاطرات خنده دارم:کلاس پنجم بودیم بعد از کلاس من و هستیو زهرا یه چن نفر دیگه وایستاده بودیم تو کلاس یکوچولو صحبت کنیم زهرا هنش یه کیف شنگین میاورو اونروز کیف شنگین رو پشتش بود روی میز اول نشسته بود مشغول صحبت شدیم یهو دیدیم زهرا نیس نگو یهو کیفش گیر کرده لای میز و نیمکت
کلاس شیشم بودم فکر کنم...خیلی تو فاز اجنه و اینا بودم...بعد یه حموم عمومی قدیمی تو روستامونه میگن توش جنه
با دوستام هماهنگ کردیم رفتیم اونجا احضار جن =|
بعد یکی از دوستام فندک باباشو اورده بود..میگفت اوردم از خومون دفاع کنیم .__. منم خر گفتم قبول
اقا شروع کردم به خوندن یه سری چرت و پرت که صداها زیاد شد D:
بعد یه دفعه یه چیزی به طرفم پرت شد از ترس داشتیم میمردیم دویدیم بیرون دیدم علی و محمد که قرار بود بیان وایستادن دم در دارن مارو میترسونن._.
بعد رفتیم توی زمین که پره علف خشک بود...
رفیقم با فندکش یه تیکشو روشن کرد گفت عوعوعو مثلا ماشین اتیش نشانیه =|
اره ماشین اتش نشانی کل زمینو اتیش زد =|

مهدی خاطره خاک برسریم دارم بگم؟ D:
(09-01-2021، 11:57)Rasha_rap نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
کلاس شیشم بودم فکر کنم...خیلی تو فاز اجنه و اینا بودم...بعد یه حموم عمومی قدیمی تو روستامونه میگن توش جنه
با دوستام هماهنگ کردیم رفتیم اونجا احضار جن =|
بعد یکی از دوستام فندک باباشو اورده بود..میگفت اوردم از خومون دفاع کنیم .__. منم خر گفتم قبول
اقا شروع کردم به خوندن یه سری چرت و پرت که صداها زیاد شد   D:
بعد یه دفعه یه چیزی به طرفم پرت شد از ترس داشتیم میمردیم دویدیم بیرون دیدم علی و محمد که قرار بود بیان وایستادن دم در دارن مارو میترسونن._.
بعد رفتیم توی زمین که پره علف خشک بود...
رفیقم با فندکش یه تیکشو روشن کرد گفت عوعوعو مثلا ماشین اتیش نشانیه =|
اره ماشین اتش نشانی کل زمینو اتیش زد =|

مهدی خاطره خاک برسریم دارم بگم؟ D:

خصوصی بگو

گفتی جن منم یکی بگم. کلاس ۷ ام تو منو ۷ نفر دیگه تو کلاس نشسته بودیم داشتیم فیلم ترسناک نگاه میکردیم تو گوشی یکی از بچه ها اسمشو یادم رفته ولی خیلی ترسناک بود همه تو فاز بودیم و کل تمرکزمون تو فیلم بود که یهو یه جاش روحه در اتاقو باز کرد همون موقع یکی از هم کلاسی های خرمون با لگد در اتاقو باز کرد یعنی ریدیم به خودمون تا جایی که میخورد گرفتیم زدیمش بد بختو‌.
طفلک ما جیغ کشیدیم هنگ گرده بود نمیدونست ماجرا چی هست
دوسال پیش دوستامو دعوت کرده بودم مهمون من  باشن قرار بود بریم پارک بانوان از اونجایی که من  دوست داشتم بهم خیلی خوش بگذره  به بچه ها گفتم همه چی با من اوناهم که از خداشون بود کلی خوشحال شدن 


منم از اونا خوشحاالتر رفتم همه چی رو تدارک دیدم ؛بعد رفتم تو چیپس رو یک نمکدون نمک توش خالی کردم تو پفکاهم بی نهایت فلفل ریختم  چایی هم درست کردم ریختم تو فلاکس و بعد توشون نصف لیوان سرکه ریختم Big Grin  


بعد تو فلشم رو پر از اهنگایی کردم که اونا دوست نداشتن با اینکه خودمم دوست نداشتم ولی مجبور بودم دیگه Big Grin بسته  مداد شمعی هم برداشتم وسایلارو گذاشتم تو ی ماشین و بعد بابام منو رسوند دم پارک وقتی بقییه اومدن


اسپیکر رو برداشتم و اهنگارو پلی کردم که کلی از دستم شاکی شدن وقتی هم چایی براشون ریختم که فقط میخواستن بکشنم تا دوساعت فرت وفرت اب میخوردن تا طعم سرکه بره بعد  برداشتم خوراکیا رو تو یک ظرف بزرگ خالی کردم


اونا هم دیدن قیافش سالمه یکیشون دوسه تا پفک یکشون چند تا چیپس کردن تو دهنشون بدبختا یکیشون که هی دهنش داشت اتیش میگرفت اون یکی هم از شوری داشت حالت تهوع میگرفت منم برا خودم یک دل سیر خندیدم که تلافیشو کردن و موهامو انقدر


کشیدن که داشت کنده میشد باز به بهونه گفتم من میرم دستشویی و به جاش رفتم سراغ لباس هاشون و یکم با مداد شمعی روش گل و بلبل کشیدم خلاصه بگم که وقتی فهمیدن با لباساشون چی کار کردم دمار از روزگارم در اوردن همه پولامو گرفتن تا عین اون لباسا برن بخرن ولی خیلی بهم خوش گذشت خاطره شد  Big Grin
صفحه‌ها: 1 2 3