انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: اُفِلی / آرتور رمبو
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
اُفِلی
آرتور رمبو
ترجمه‌ی کیوان طهماسبیان


یک

بر آبِ تیره و آرام
بر جای خوابِ ستاره
افلیا
سفید
روان
چون سوسنی بلند
می‌رود بسیار آهسته
مستورِ تورهای بلند...
ـــ بر گوش می‌رسد از نخچیرِ دور
بوقِ صید در کمند.

این‌جا هزار سالست
محزون عبور می‌کند اُفِلی
ـــ شبحِ سفیدِ روی رودِ بلندِ سیاه ـــ
این‌جا هزار سالست
هذیانِ شیرینش عاشقانه‌ی او را
اندر نسیمِ شبانگاه زمزمه می‌سازد.

هی بوسه بر سینه می‌زندش باد تا گل‌ستاره شود تورهای بلندش روی ننوی آب
هی سر به روی شانه‌هایش اشک می‌ریزند لرزان بیدها مجنون
هی سر به پیشانی‌یّ پهنِ خواب‌بینش می‌زند نی‌زار.

نالان به گردِ او همگی نیلوفرانِ چروک
گه‌گاه شوری می‌شود برپا
در توسه‌ای خفته
یک آشیان کزو
خُرد رفرفه‌ای
پر می‌کشد به دور:
ـــ از اخترانِ زر همه
آوازِ رازانگیز می‌ریزد.


دو

آی افلیای پریده‌رنگ! ای زیبای مثلِ برف
آری تو مرده‌ای
عزیزکِ بر آب داده‌ام!
زیرا که بادها
نازل ز کوه‌های بلندِ شمال
زیرِ لبی
از آزادی‌ای دل‌گزا به گوشِ تو می‌خواندند؛

زیرا که یک نَفَس
در گیسوی بلندِ تو می‌پیچد
و همهمه‌های غریب در روحِ خواب‌بینِ تو می‌افکند
زیرا که گوشِ دلت
به آوازِ طبیعت بود
به آی‌های درخت، به آخ‌های شب.

زیرا که دریاهای دیوانه صداشان سخت می‌کوبید بر طفلکْ دلِ بسیار نرمِ آدمی‌وارت
زیرا که در یک صبحِ فروردین
شهزاده مجنونِ پریده‌رنگِ زیبایی
سرْ طفلکی خموش بر زانویت گذاشت.

آسمان و عشق و آزادی!
چه رؤیاها! ای مجنونِ بی‌چاره!
تو از او ریختی چون برفِ بر آتش:
نَفَست را برید خیال‌های بلندت
و بی‌کرانِ مهیب
آبی‌ی چشمت را
پر از تلاطم کرد.


سه

ـــ و می‌گوید چنین شاعر
که در نورِ ستاره
تو می‌آیی شبانه
پیِ گل‌ها که چیدی
و می‌گوید روان بر آب دیده
مستورِ تورهای بلند
اُفلی را سفید
چون سوسنی بلند.


گزارشِ مترجم

اُفلیا شعرِ شانزده سالگی‌های رمبوست در ۱۴۴ سالِ پیش. قالبِ شعر، در اصل، اینکه دیده می‌شود نیست بلکه متشکّل از بندهای چارسطر با قافیه‌های متناوبست. رعایتِ این قالب در اجرای فارسی ناممکن می‌نمود و به قالبی نوتر بسنده شد. با اینحال فاصله‌ی بینِ بندها در متن مشخّص شده است تا پاره‌تصویرهای سازنده‌ی سه تابلوی این شعر به هم نخورد. مقایسه با اصلِ فرانسه روشن خواهد ساخت که، به‌رغمِ ظاهرش، اجرای فارسی در دایره‌ی بسیار تنگِ وفاداری به لفظ صورت پذیرفته است بلکه بتواند استحاله‌های «اوفلی» در شعرِ رمبو را بازببیناند در حکایتِ هملت شاهزاده‌ی دانمارک، و نیز در آن گلِ برآب‌داده که تصویرِ ستاره در آب نیز هست. اندک تغییرات در لفظ به فارسی محدودند به برساختنِ ترکیبِ «گلستاره» به‌جای corolle، که جام و کاسه‌ی گل است، تا حلقه‌ی گلبرگ‌های سوسنِ روی آب حتماً به شکلِ ستاره دیده شود، ستاره‌ی خفته در تاریکِ آرام آب؛ و نیز نشاندن «شمال» به‌جای نروژ ـــ که صریح در شعرِ رمبو آمده است ـــ انگار مثلاً «کوه‌های شمال» مستقیم‌تر بتواند رساننده‌ی سوزِ گسِ گزنده‌ی آزادی‌ی ارتفاعاتِ نروژ باشد؛ و آخر از صدای دریا در شعرِ رمبو یک «هسّ‌وهسِّ بلند» جا ماند، مثلِ خفقانِ نفس‌تنگی‌ی دیوانه‌ی کف‌به‌لب‌آورده‌ای، شاید که با از نفس انداختنِ سطرِ کشدار و با صداهای سخت جبران گردد.