03-03-2013، 19:58
ترس های دابل اس:
كیم هیون جونگ:
هیون جونگ از ساحل میترسه... بجز مواقعی که بخاطر عکس برداری مجبور میشه به ساحل بره تنها باری که با میل خودش به ساحل رفت با هوانگ بو بود...
هیون جونگ بعد از دیدن فیلم shark توی بچگی به شدت از کوسه میترسه و هرچقدرم بهش میگن که لب ساحل کوسه نیست باورش نمیشه و دیگه به ساحل نمیره...
زمانی هم که همه پسرا(بجز کیو) میرن غواصی هیون جونگ میترسید توی آب بره و تمام مدت با نگرانی آب رو زیرنظر داشت تا مطمئن شه کوسه سراغ کسی نمیره...
از اول تا اخرشم هی میگفت میترسم و در نهایت زمانی که توی آب رفت با اخرین سرعت خودش رو به قایق بعدی رسوند... و وقتی بیرون اومد صداش از ترس بریده بریده شده بود
هیون جونگ از هرچی حشره هم هست میترسه...مهم نیست چقدر کوچیک یا بزرگ...نمیتونه تحملشون کنه...به قول خودش از چیتا و شیر نمیترسه اما نمیتونه حشرات رو تحمل کنه... کافیه یه حشره توی دستتون بگیرید و هیون حونگ برخلاف ظاهر مردونش یه جبنه بچه گونه رو نشون میده و میگه:اینکارو نکن...خواهش میکنم اینکارو نکن...
و اگه یه حشره توی دستتون باشه میتونید خیلی راحت هیون رو وادار به انجام هر کاری کنید
اگه یه حشره ببینه مهم نیست کجاست....میتونید صدای جیغش رو بشنوید
زمانی که هوانگ بو یه حشره توی دستش گرفت هیون جونگ در عرض یک ثانیه 180 درجه تغییر کرد و تبدیل به یه بچه حرف گوش کن شد
هئویونگ سنگ:
یونگ سنگ از آسانسور میترسه...آسانسور خونه یونگ سنگ یه پنجره خیلی کوچیک برای دیدن بیرون داره، توی روز مشکلی نیست اما شب این پنجره کاملا تاریک میشه و واسه همین یونگ سنگ تمام مدتی که سوار این اسانسوره یه ترسی رو توی دلش احساس میکنه...
به علاوه به آسانسور ها اعتمادی نداره و میترسه که اسانسور دچار مشکل شه وبیفته.
این ترس با دیدن فیلم"روح آسانسور" افزایش پیبدا میکنه
توی این فیلم وقتی هیچ کسی نیست و فقط یه نفر توی آسانسوره یهو یه آدم دیگه از پشت ظاهر میشه...اولش ترسناک نبود اما زمانی که یونگ سوار آسانسور خونش میشه همش یاد این فیلم میفته و بی اختیار مدام برمیگرده و پشت سرش رو نگاه میکنه
کیم کیوجونگ:
کیوجونگ گفته از بیشترین چیزی که میترسه دوربین های مخفیه و واسه همین باید مراقب لحظه به لحظه حرکات و رفتاراش باشه و حتی موقع غذا خوردن هم راحت نیست.کیوجونگ از سگ هم میترسه...همونطور که میتونید هیون روبا حشره مجبور به انجام هرکاری کنید، میتونید کیوجونگ رو با یه سگ تهدید و مجبور به انجام هرکاری کنید.
کیم هیونگ جون:
هیونگ جون چندتا ویدئو توی اینترنت میبینه از ناپدید شدن یه گاو...گاوه داشته زندگیشو میکرده که یهو یه سفینه ظاهر میشه وگاوه رو باخودش میبره... بعد از دیدن این ویدئو هیونگ جون به طرز عجیبی از ادم فضایی ها میترسه
پارک جونگ مین:
جونگ مین میگه من از خودم میترسم از تمام بخش های پنهان وجودم که خودم ازشون خبر ندارم میترسم
و همچنین از خودش میترسه چون فکر میکنه نمیتونه هیچ وقت ازدواج کنه...چون نمیتونه کسی رو بیشتر از خودش دوست داشته باشه
جونگ مین یه ذره زیادی خودشو دوست داره
هیون جونگ در این باره گفت که ازدواج جونگ مین جزو ترسناک ترین ازدواج ها میشه. در نهایت یه اینه جلوش میذاره، یه دست گل دستش میگیره و خودش رو توی محراب ملاقات میکنه.... فکر کنم من در آینده ببینم که جونگ مین داره کم کم به سمت اینه قدم برمیداره و آینه رو میبوسه... و حتی کلمه قبول میکنم در جواب کشیش رو عروس و داماد باهمدیگه بیان میکنن...
جونگی هم با شیطنت گفت:کنجکاوم شب ماه عسل چطوری میشه
كیم هیون جونگ:
هیون جونگ از ساحل میترسه... بجز مواقعی که بخاطر عکس برداری مجبور میشه به ساحل بره تنها باری که با میل خودش به ساحل رفت با هوانگ بو بود...
هیون جونگ بعد از دیدن فیلم shark توی بچگی به شدت از کوسه میترسه و هرچقدرم بهش میگن که لب ساحل کوسه نیست باورش نمیشه و دیگه به ساحل نمیره...
زمانی هم که همه پسرا(بجز کیو) میرن غواصی هیون جونگ میترسید توی آب بره و تمام مدت با نگرانی آب رو زیرنظر داشت تا مطمئن شه کوسه سراغ کسی نمیره...
از اول تا اخرشم هی میگفت میترسم و در نهایت زمانی که توی آب رفت با اخرین سرعت خودش رو به قایق بعدی رسوند... و وقتی بیرون اومد صداش از ترس بریده بریده شده بود
هیون جونگ از هرچی حشره هم هست میترسه...مهم نیست چقدر کوچیک یا بزرگ...نمیتونه تحملشون کنه...به قول خودش از چیتا و شیر نمیترسه اما نمیتونه حشرات رو تحمل کنه... کافیه یه حشره توی دستتون بگیرید و هیون حونگ برخلاف ظاهر مردونش یه جبنه بچه گونه رو نشون میده و میگه:اینکارو نکن...خواهش میکنم اینکارو نکن...
و اگه یه حشره توی دستتون باشه میتونید خیلی راحت هیون رو وادار به انجام هر کاری کنید
اگه یه حشره ببینه مهم نیست کجاست....میتونید صدای جیغش رو بشنوید
زمانی که هوانگ بو یه حشره توی دستش گرفت هیون جونگ در عرض یک ثانیه 180 درجه تغییر کرد و تبدیل به یه بچه حرف گوش کن شد
هئویونگ سنگ:
یونگ سنگ از آسانسور میترسه...آسانسور خونه یونگ سنگ یه پنجره خیلی کوچیک برای دیدن بیرون داره، توی روز مشکلی نیست اما شب این پنجره کاملا تاریک میشه و واسه همین یونگ سنگ تمام مدتی که سوار این اسانسوره یه ترسی رو توی دلش احساس میکنه...
به علاوه به آسانسور ها اعتمادی نداره و میترسه که اسانسور دچار مشکل شه وبیفته.
این ترس با دیدن فیلم"روح آسانسور" افزایش پیبدا میکنه
توی این فیلم وقتی هیچ کسی نیست و فقط یه نفر توی آسانسوره یهو یه آدم دیگه از پشت ظاهر میشه...اولش ترسناک نبود اما زمانی که یونگ سوار آسانسور خونش میشه همش یاد این فیلم میفته و بی اختیار مدام برمیگرده و پشت سرش رو نگاه میکنه
کیم کیوجونگ:
کیوجونگ گفته از بیشترین چیزی که میترسه دوربین های مخفیه و واسه همین باید مراقب لحظه به لحظه حرکات و رفتاراش باشه و حتی موقع غذا خوردن هم راحت نیست.کیوجونگ از سگ هم میترسه...همونطور که میتونید هیون روبا حشره مجبور به انجام هرکاری کنید، میتونید کیوجونگ رو با یه سگ تهدید و مجبور به انجام هرکاری کنید.
کیم هیونگ جون:
هیونگ جون چندتا ویدئو توی اینترنت میبینه از ناپدید شدن یه گاو...گاوه داشته زندگیشو میکرده که یهو یه سفینه ظاهر میشه وگاوه رو باخودش میبره... بعد از دیدن این ویدئو هیونگ جون به طرز عجیبی از ادم فضایی ها میترسه
پارک جونگ مین:
جونگ مین میگه من از خودم میترسم از تمام بخش های پنهان وجودم که خودم ازشون خبر ندارم میترسم
و همچنین از خودش میترسه چون فکر میکنه نمیتونه هیچ وقت ازدواج کنه...چون نمیتونه کسی رو بیشتر از خودش دوست داشته باشه
جونگ مین یه ذره زیادی خودشو دوست داره
هیون جونگ در این باره گفت که ازدواج جونگ مین جزو ترسناک ترین ازدواج ها میشه. در نهایت یه اینه جلوش میذاره، یه دست گل دستش میگیره و خودش رو توی محراب ملاقات میکنه.... فکر کنم من در آینده ببینم که جونگ مین داره کم کم به سمت اینه قدم برمیداره و آینه رو میبوسه... و حتی کلمه قبول میکنم در جواب کشیش رو عروس و داماد باهمدیگه بیان میکنن...
جونگی هم با شیطنت گفت:کنجکاوم شب ماه عسل چطوری میشه