انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ]
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57
ﺩﻝ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ ﺯ ﺩﺳﺘﻢ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﻻ‌ﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ
ﺩﺭﺩﺍ ﮐﻪ ﺭﺍﺯ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ آشکارا
اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش
که به تلبیس و حیَل، دیو مسلمان نشود

عشق می ورزم و امّید که این فن شریف
چون هنر های دگر موجب حرمان نشود

دوش میگفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

حسن خلقی ز خدا می طلبم خوی تورا
تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود
دی کوزه‌ گری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
و آن گل بزبان حال با او می‌گفت
من همچو تو بوده‌ام مرا نیکودار
رفیقی بایدم همدم، به شادی یار و در غم هم
وزین خویشان نامحرم مرا بیگانگی باید
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
در شعر تخلص به تو کردم که وجود
نظمی است که از روی تو مطلع دارد
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم 
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا
زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم
گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای
رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای
رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای
پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم
ما بی تو تا دنیاست دنیایی نداریم
چو سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57