انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: راه های مهم تشخیص هفت وادی عشق فارسی دوازدهم
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
راه های مهم تشخیص هفت وادی عشق فارسی دوازدهم 1


راه های مهم تشخیص هفت وادی عشق فارسی دوازدهم ویژهدامتحان نهایی خرداد ماه سال ۱۳۹۹


توسط استاد مهدی کرانی مولف ادبیات جامع ؛ پایه و تستیک انتشارات مشاوران و مدرس کنکور ادبیات



۱- در ابیاتی که سخن از 《رهاکردن تعلقات و وابستگیهای دنیایی و رفتن به راه عشق》 است، درواقع به 《وادی طلب》اشاره شده است.

+ در میان خونت باید آمدن / وز همه بیرونت باید آمدن (از همه تعلقات بیرون بیا و وترد راه خونین عشق شو = طلب)

+ دل چه بندی در این سرای مجاز؟ / همت پست کی رسد به فراز

۲- ابیاتی که به 《سوزندگی عشق و رنج کشیدن عاشق》 اشاره دارند، مربوط به وادی دوم، 《وادی عشق》 هستند:

+ عاشق آن باشد که چون آتش بود / گرم‌رو، سوزنده و سرکش بود

+ تا نسوزد خویش را یکبارگی / کی تواند رست از غمخوارگی

۳- ابیاتی که در آن‌ها مفهوم 《شناخت و آگاهی》هست به وادی سوم وادی《معرفت》اشاره دارند:

+ هر یکی بینا شود بر قدر خویش / بازیابد در حقیقت صدر خویش

۴- وادی چهارم 《وادی استغنا》است و ابیاتی که در آن‌ها به 《بی‌نیازی از همه چیز (حتی بهشت و جهنم)》اشاره شده، مربوط به این وادی است (عاشق، فقط و فقط معشوق حقیقی را می‌خواهد و لاغیر):
+هشت جنت نیز این‌جا مرده‌ایست / هفت دوزخ همچو یخ افسرده‌ایست

+ هفت دریا یک شَمَر (آبگیر) اینجا بود / هفت اخگر یک شرر این‌جا بود

۵- وادی پنجم، 《وادی توحید》در ابیاتی دیده می‌شود که به 《یگانگی خدا، یکی‌بودن همه چیز، توجه و تقرب به خدا 》اشاره دارند:
+ روی‌ها چون زین بیابان درکنند / جمله سر از یک گریبان برکنند

+ جز تو کس نیست در سرای وجود / نظر این است پیش اهل نظر

۶- وادی ششم 《وادی حیرت》است و در ابیاتی دیده می‌شود که مفهوم 《تحیر و سرگشتگی》را می‌رسانند:

+ مرد حیران چون رسد این جایگاه / در تحیّر مانده و گم کرده راه
+ غرقه‌ی دریای حیرت آمدیم / پای تا سر عین حسرت آمدیم

۷- وادی هفتم 《وادی فقر و فنا》همانطور که از اسمش پیداست بیانگر فانی شدن عاشق است؛ یعنی در ابیات عرفانی، هرجا مفهوم 《یکی شدن عاشق با معشوق》 یا《فانی شدن عاشق در وجود معشوق》را دیدید، به وادی هفتم از مراحل عرفانی اشاره شده است:

+صدهزاران سایه‌ی جاوید، تو / گم شده بینی ز یک خورشید، تو (هزار موجود در وجود یک خورشید گم شده‌اند = فنا)

+ چون نگه کردند آن سی‌مرغ زود/ بی‌شک این سی مرغ آن سیمرغ بود (سی پرنده در وجود خود یک موجود(سیمرغ) را دیدند = وادی فنا)