انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: لغت "نی" در ادبیات فارسی
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
لغت "نی"  در ادبیات فارسی 1

*نی*


نی، گیاهی ست خودرو، و در کنار برکه یا رودخانه یا تالاب می‌روید. در برخی مکان‌ها، مثل منطقه‌ی شاهرود و دامغان، در یک روز خاصی، بعد از اذان مغرب، آتش را در انبوه نیزار رها می‌کنند، و این سوختن تا سحر ادامه می‌یابد.
در دل شب به هنگام سوختن نیزار، صداهای عجیب و پر از اسراری به گوش می‌رسد، و تا سحر غوغایی برپاست.
دم‌دمای صبح و قبل از طلوع آفتاب به نیزار سوخته می‌روند
بعضی از نی‌ها نسوخته اند
و در آتش سرخ شده یا به قولی پخته می‌شوند.
نی‌های سرخ شده را جمع آوری می‌کنند از بین آنها، جدا سازی آغاز می‌شود، برخی از نی‌ها که دارای هفت بند و کمتر از یک متر هستند به درد ساز نی اصیل می‌خورند، برخی به درد فلوت و نی‌لبک و دوسازه، قشمه و ...

اما موضوع این‌جاست که آن دسته از نی‌ها که ساز می‌شوند، باید زمانی که نواخته می‌شوند، اسرار سوختن را بیان کنند.

بشنو از نی، چون حکایت می‌کند
از جدایی‌ها شکایت می‌کند

اما در عرفان، یکی از معانی نی
نه است، نیی، نیستی، هيچ

در حقیقت نی نماد انسان فارغ از خود است، دلباخته‌ی معشوق واقعی و بریده از تمام مادیات و مسائل دنیوی.
پایین‌تر از همه خود را انگارد، ولی در مقابل به درک اشرف مخلوقات رسیده و می‌داند که در عالم "ذر" معشوق از او تعهد گرفته:
*الست بربکم؟ قالو بلی*
"سوره اعراف، آیه‌ی ۱۷۲"

اما منیت خود را نابود ساخته و از من و تویی، دوگانگی و چند گانگی، وحدت ساخته و جز او نمی‌بیند.
در مقابل خود نی میان تهیست و در این راه مرارت و سختی بسیار خواهد کشید.

نی حدیث راه پر خون می‌کند
قصه های عشق مجنون می‌کند




"یک‌شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نیی شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش: بی سبب نفروختم
دعوی بی معنی‌ات را سوختم

زانکه می‌گفتی نیم، با صد نمود
هم‌چنان در بند خود بودی که بود

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی‌دردی علاجش آتش است

با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود می.ساختی هر نو بهار؟"

#مجذوب تبریزی