انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: فعل خواند در ادبیات فارسی
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
فعل خواند در ادبیات فارسی 1



#خواند

#گذرا_به_مفعول_و_مسند: (در این حالت فعل به یک را و چگونه نیاز دارد)

من که قول ناصحان را #خواندمی قول رباب
گوشمالی دیدم از هجران که اینم پند بس
حافظ

ماهت نتوان #خواند بدین صورت و گفتار
مه را لب و دندان شکربار نباشد
سعدی
مردم چشمم ارت سرو سهی #می‌خواند
روشنم شد که همان مردم کوته نظرست
خواجوی کرمانی

#گذرا_به_مفعول: (در این حالت فعل به علامت را نیاز دارد)

هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر #خواند
رموز جام جم از نقش خاک ره دانست
حافظ
خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه #خواند
و از زبان تو تمنای دعایی دارد
حافظ

نرگس ساقی #بخواند آیت افسونگری
حلقه اوراد ما مجلس افسانه شد
حافظ
بسیار برفتند و به جایی نرسیدند
ارباب فنون با همه علمی که #بخواندند
سعدی

پیر میخانه #همی‌خواند معمایی دوش
از خط جام که فرجام چه خواهد بودن
حافظ

#گذرا_به_مفعول_و_متمم: (در این حالت فعل به یک را و حرف اضافه نیاز دارد)

چنگ خمیده قامت #می‌خواندت به عشرت
بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد
حافظ
آن کس که مرا به باغ #می‌خواند
بی روی تو می‌برد به زندانم
سعدی

چون بندگان خاص را امشب به مجلس #خوانده‌ئی
در بزم خاصان ره مده عامان کالانعام را
خواجوی کرمانی

گردآوری : جناب دکتر محمودزاده
گروه دبیران ادبیات فارسی کشور