انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: کم حرفی_قرابت معنایی
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
کم حرفی_قرابت معنایی 1

#_قرابت_معنایی

کم حرفی

صدف وار گوهر شناسان راز/
دهان جز به لؤلؤ نکردند باز

زبان درکش اي مرد بسياردان/
که فردا قلم نيست بر بي زبان

نبايد سخن گفت ناساخته/
نشايد بريدن نينداخته  

فراوان سخن باشد آگنده گوش/
نصيحت نگيرد مگر در خموش

چو خواهي که گويي نفس بر نفس/
نخواهي شنيدن مگر گفت کس

چرا گويد آن چيز در خفيه مرد/
که گر فاش گردد شود روي زرد

درون دلت شهر بند است راز/
نگر تا نبيند در شهر باز

کم گوي و گزيده گوي چون در/
تا ز اندک تو جهان شود پر

دلم مي خواهد نخست به معني انديشم/
و آن گاه بدان لباس الفاظ پوشانم

خاصه کليدي که  در گننج راست/
زير زبان مرد سخن سنج راست

راز محبوس است در زندان دل/
لب فروبند و ز زندانش مهل

چون تير سخن راست کن آن گاه بگويش /
بيهوده مگو چوب مپرتاب ز پهنا

بدان کز زبان است مردم به رنج/
چو رنجش نخواهي سخن را بسنج

سخن کم گوي نيکو گوي در کار/
که از بسيار گفتن مرد شد خوار

عالمي را يک سخن ويران کند/
روبهان مرده را شيران کند

بگويم گرت هوش اندر سر است/
سخن هرچه کوته بود بهتر است

مقابل :
کنونت که امکان گفتار هست/
بگو اي برادر به لطف و خوشي