انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: سکوت
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
این شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک
گاهی انتظار...

این سهم چشم های من است.

مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
سكوت...

این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان!
قشنگ بود دادا
خب حتما کم میخوابی
به خاک نشستنمـــ را ،

به سخره نگیر رهــــــــگذر!

روزگاری سری در میان ابــــــــــــــــرها داشتمـــ. . .
آشق !

از این به بعد اینگونه بنویسید ! چون همیشه سرش کلاه می رود . . .
گاهی رسد غمی به اندازه ی کوه؛گاهی رسد سرور به اندازه ی دشت؛افسانه ی زندگی چنین است عزیز در سایه ی کوه باید از دشت
گذشت
پارسال زیر باران، با او راه می رفتم ...

امّا...

امسال، راه رفتنش را با دیگری، زیر باران اشکهایم دیدم...

شاید باران پارسال، اشکهای شخصی دیگر بود!!!
انسان در جواب درد های کوچک می نالد
وقتی ضربه سهمگین باشد لال میشویم‎
وای به حال کسانی که سکوت ما را از رضایت بداند
امروز کسی از من پرسید چند سال داری
گفتم روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم
کودکی چند ساله ام !!!
من امروز را با یاد چشمان تو اغاز کردم چشمانی که هیچگاه به انتظار من نبود.نازنینم من امروز را با یاد تو غریبانه گریستم ولی هیچکس نخواست وسعت غربت مرا بفهمد حتی تو...
صفحه‌ها: 1 2 3