14-07-2013، 19:53
[دانیال]
منم و یه تنه خسته از هرچی گذشته
بی صدا و رنگ و رو رفته تو هم گیر و بسه
دلم گرم به امید فرداء بعده که تو یه لحظه
میشه همه چی یه روز عوض شه
دیگه هیشکی نشه بتونه بد شه
نگاه افتاده ی آدم ها یه بارم از کنار من رد شه
با خنده آیینه اگه ما رو ندیده
دلا غرق شب و توی تنهایی به هم شبیه
ولی با اینهمه حال باور من اینه
خدا داره هوامو دستمومیگیره
آره واقعا همینه
[بیگرز و دانیال]
اون که با صداش نجاتم داد
اگه هنوز نگات به ماست برس به دادم باز
من ، بد اگه تنهام تو شبهام
ولی ته دلم می دونم هستی همرام
دیدم اون نوری رو که صبحی هست باش
منو در بیار از خواب
[بیگرز]
دنبال یه نشونه ، که منو برسونه
به اونجایی که همه چی میده بوی خونه
یه دیوونه مثه من میمونه تو قصه پس
دنیاشو داره میسازه توی ابرا مثله قصر
هرجور هست میرم تا برسم به روزای بلند
نمیذارن ببینم خورشیدمو این کوه های دورم
من میرم بازم ، بدون بی اندازن
ابرایی که تو آسمون دلم میشن زیر اندازم
یه آرزو
بباره زود
بارونی که بوی خدامونو به ما رسوند
ببین که دستای من
به سمت تو میره
حرفای دلتو میشنوه و دست به تو میده
این یه قصر امیده
[بیگرز و دانیال]
اون که با صداش نجاتم داد
اگه هنوز نگات به ماست برس به دادم باز
من ، بد اگه تنهام تو شبهام
ولی ته دلم می دونم هستی همرام
دیدم اون نوری رو که صبحی هست باش
منو در بیار از خواب
منم و یه تنه خسته از هرچی گذشته
بی صدا و رنگ و رو رفته تو هم گیر و بسه
دلم گرم به امید فرداء بعده که تو یه لحظه
میشه همه چی یه روز عوض شه
دیگه هیشکی نشه بتونه بد شه
نگاه افتاده ی آدم ها یه بارم از کنار من رد شه
با خنده آیینه اگه ما رو ندیده
دلا غرق شب و توی تنهایی به هم شبیه
ولی با اینهمه حال باور من اینه
خدا داره هوامو دستمومیگیره
آره واقعا همینه
[بیگرز و دانیال]
اون که با صداش نجاتم داد
اگه هنوز نگات به ماست برس به دادم باز
من ، بد اگه تنهام تو شبهام
ولی ته دلم می دونم هستی همرام
دیدم اون نوری رو که صبحی هست باش
منو در بیار از خواب
[بیگرز]
دنبال یه نشونه ، که منو برسونه
به اونجایی که همه چی میده بوی خونه
یه دیوونه مثه من میمونه تو قصه پس
دنیاشو داره میسازه توی ابرا مثله قصر
هرجور هست میرم تا برسم به روزای بلند
نمیذارن ببینم خورشیدمو این کوه های دورم
من میرم بازم ، بدون بی اندازن
ابرایی که تو آسمون دلم میشن زیر اندازم
یه آرزو
بباره زود
بارونی که بوی خدامونو به ما رسوند
ببین که دستای من
به سمت تو میره
حرفای دلتو میشنوه و دست به تو میده
این یه قصر امیده
[بیگرز و دانیال]
اون که با صداش نجاتم داد
اگه هنوز نگات به ماست برس به دادم باز
من ، بد اگه تنهام تو شبهام
ولی ته دلم می دونم هستی همرام
دیدم اون نوری رو که صبحی هست باش
منو در بیار از خواب