انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: حال بهم زن ترین داستان دنیا(هر اتفاقی که بعد از خوندن داستان افتاد به من ربطی نداره)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
ﺩﻭﺗﺎ ﻣﺮﺩﺷﻮﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩﺍﯼ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩﻥ ﺷﮑﻤﺸﻮ ﻭﺍ
ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻫﺎﺷﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻥ
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺷﮑﻢ ﯾﮑﯿﻮ ﻭﺍﺯ ﻣﯽﮐﻨﻦ ﺗﻮﺵ ﻣﺎﮐﺎﺭﻭﻧﯽ ﺑﻮﺩ، ﻣﺮﺩﻩ
ﺷﻮﺭﻩ ﺑﻪ ﺭﻓﯿﻘﺶ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺭ
ﺭﻓﯿﻘﺶ ﻣﯿﮕﻪ ﭼﺮﺍ ﺗﻮﮐﻪ ﻣﺎﮐﺎﺭﻭﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺷﺘﯽ !!؟
ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ﺩﯾﮕﻪ، ﺭﻓﯿﻘﺸﻢ ﻫﻤﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ.
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯽﺷﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﭼﺮﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩﻡ ؟ ﺭﻓﯿﻘﺶ
ﻣﯿﮕﻪ ﭼﺮﺍ؟ ﻣﯿﮕﻪ ﭼﻮﻥ ﺗﻮﺵ ﻣﻮ ﺑﻮﺩ
ﺍﻭﻧﻢ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻫﻤﻪﺭﻭ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺎﺭﻩ
ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﮐﻨﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ، ﺭﻓﯿﻘﺶ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﺨﻮﺭ
ﮐﺜﺎﻓﺖ ﻣﮕﻪ ﻧﻤﯽﮔﯽ ﺗﻮﺵ ﻣﻮ ﺑﻮﺩ ﭼﻨﺪﺵ
ﺭﻓﯿﻘﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻢ ! ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻣﺎﮐﺎﺭﻭﻧﯽ ﮔﺮﻡ ﺑﺸﻪ
ﺑﻌﺪ ﺑﺨﻮﺭﻡ
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
عالی بود اصلا حالم بهم نخورد من اینجور داستانا رو دوست دارم
(15-07-2013، 12:03)چشم رنگارنگ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
عالی بود اصلا حالم بهم نخورد من اینجور داستانا رو دوست دارم

خودم میدونم حال کسی بهم نمیخو باوBig Grin
خیلی حال بهم زنبود که...ااایییییی
خوب طاقت داری اینجور داستانایی رو بخونی
قبلا خونده بودم  Big Grin
باحال بود
حال بهم زنیش کو؟
:|
تشکر+
با این همه چندش بازی از مو بدشون میومده ؟؟ Big Grin Big Grin
بازم بزار .خعلي باحال بود منم عاشق اينجور داستانام
خیلی کوتاه بود ی چنتا داستان دیگم میذاشتی..
ای وای اییی
صفحه‌ها: 1 2 3