16-07-2013، 21:50
دیالوگ های اصلی دختر و پسر فیلم
پسر: چقدر خوشگل شدی؟
دختر: مرسی. بخاطر تو این لباسو پوشیدم.
پسر: امشب با هم بریم سینما؟
دختر: بعدش؟
پسر: بعدشم بریم خونه ما.
دختر: واقعا هنوز دوستم داری؟
پسر: من عاشقتم. تازه روانی میشم وقتی این عطرو به خودت می زنی.
دختر: منم خیلی دوستت دارم. هیچوقت تنهام نذار. بدون تو میمیرم.
پسر: بیا اینم کارت ورود به شوی لباس پنجشنبه
دختر: واااای تو محشری. (بازیگر زن به مقدار خیلی زیاد به بازیگر مرد نزدیک میشود)
پسر: قول میدم بهت خوش بگذره عزیزم.
دختر: خیلی دوستت دارم، خیلی...
دیالوگ پخش شده از تلویزیون
باید یه فکری بکنم.
موافقم. تازگی خیلی سر به هوا شدی.
خیلی فکرم درگیر این پروژه س؟
کدوم؟
پایان نامه دانشگاهیم.
واقعا هنوز از پایان نامه ت دفاع نکردی؟
نه دیگه. هر بار یه اتفاقی افتاده البته خودمم مقصرم، تو کمکم میکنی؟
حتما. اتفاقا خیلی دوست داشتم کمکت کنم. الان بریم کتابخونه؟
آره. راستی این بلیت مترو از جیبت افتاد.
آااااه. آسمون رو نیگا کن چقدر پرنده...(تصویر یکدسته گنجشک در آسمان پخش میشود)
وای راست میگی چقدر پرنده... (همچنان تصویر کوچ پرندگان پخش میشود)
چقدر پرنده بودن خوبه...
دیالوگ های اصلی دختر و پسر فیلم
دختر: دیشب با شامیتا دیدنت، درسته؟
پسر: من؟ حتما اشتباه میکنی. غیر از تو هیچ زنی پاش تو زندگی من باز نشده.
دختر: جدی؟ پس این عکس چیه؟
پسر: آه! ببین این یه مجلس رقص بود و من تنها با اون رقصیدم. تازه به اصرار اون.
دختر: توقع داری باور کنم؟
پسر: باور کن کارینا. من عاشق تو هستم.
دختر: ببین شاهرخ من دوستت دارم و نمیخوام تو رو از دست بدم ولی...
پسر: ولی نداره کارینا. منم تو رو دوست دارم، باور کن...اینم حلقه ازدواج. خواهش میکنم دستت کن!
دختر: شاهرخ به من قول بده دیگه با کسی نرقصی.
پسر: حتما عزیزم. قول میدم فقط با خودت برقصم و همیشه کنارت بمونم.
دختر: خیلی دوستت دارم شاهرخ.
دیالوگ پخش شده از تلویزیون
برادر اینجا چیکار میکنی؟
چی؟ این چه سوالیه از من میپرسی خواهر؟ من فکر کردم تو نقشه رو آماده کردی که اومدم.
کدوم نقشه برادر؟ چی میگی؟
آه. ببین من دیشب دیدم که اثاثیه سیتا رو ریختن تو خیابون. حالا اومدم باهم فکری کنیم باهاش.
واقعا میخوای کمکش کنی؟
آره خواهر. من عاشق کمک کردن هستم.
ببین برادر اتفاقا من هم تو فکرش بودم ولی دست تنها کاری ازم ساخته نبود..
دیگه دست تنها نیستی، بیا. اینم حلقه ازدواج سیتا که کنار خیابون افتاده بود. بده بهش و بگو ما کنارش هستیم.
برادر به من قول بده همیشه دستت به کار خیر بره.
حتما خواهر. قول میدم فقط در کار خیر شرکت کنم تا روح پدر هم شاد باشه.
خیر ببینی برادر عزیزم.