انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: یه لحظه لطفا ...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
تو شهر بازی یهو یه دختر کوچولو خوشگل اومد گفت : آقا…آقا..تو رو خدا یه لواشک ا زم بخر!!
نگاش کردم …چشماشو دوس داشتم…دوباره گفت آقا...اگه ۴ تا بخری تخفیف هم بهت میدم…

بهش گفتم اسمت چیه…؟ فاطمه…بخر دیگه…! کلاس چندمی فاطمه…؟ میرم چهارم…اگه نمی خری برم.. می خرم ازت صبر کن دوستامم بیان همشو ازت میخریم مامان و بابات کجان فاطمه؟؟ بابام مرده…مامانمم مریضه…من و داداشم لواشک می فروشیم دوستام همه رسیدند همه ازش لواشک خریدند خیلی خوشحال شده بود…می خندید…از یه طرف دلم سوخت که ما کجاییم و این کجا…از یه طرف هم خوشحال بودم که امشب با دوستام تونستیم دلشو شاد کنیم

فاطمه میذاری ازت یه عکس بگیرم؟ باشه فقط ۳ تا باشه اگه ۵۰۰ تومن بدی مقنعمو هم بر میدارم ! فاطمهههه…دیگه این حرف و نزن! خیلی ناراحت شدم ازت سریع کوله پشتیشو
 برداشت و رفت…وقتی داشت می رفت.نگاش می کردم …نه به الانش…نه به ظاهرش …به آینده ایی که در انتظار این دختره نگاه میکردم…و ما باید فقط نگاه کنیم..فقط نگاه...فقط نگاه...
اره تو كشور ما خيلي ها هستن كه اين جوري زندگي ميكنن منم يه دوست داشتم مامان ش مريض بود اسمش مريم بود باباشم ولش كرده بود 
اون فال ميفروخت
SadSadSadSadSadSad
الهی طفلی من اگه یه ادم اینجوری ببینم لواشکاشو میخرم به غیر از پول لواشکا پول برا مریضیه مامانشم میدم الهی Sadcrying
SadSadSadSadcryingcryingcrying
p336
crying
crying
crying
crying
crying
SadSadSadSadcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying
با احساسات ما این کارو نکنید لدفاcry2
p336p336p336:hlp::hlp:cry2cry2
صفحه‌ها: 1 2