انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: از بچگی سلنا تا اشنایی من به صورت شعر خیلی باحاله!!!
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
گویم اکنون من داستان عاشقی * عاشقی که دل بداده بردخترک صادقی

دختری که معنای نامش آشناست * آشنایی که همان الهه ی ماه و ستاره هاست

دختری که می زیست در تگزاس * درمیان مردمانی بی هراس

تا که شد این دخترک پنج ساله اش * رفت پدر نماند مهری در خانه اش

اما اورا داشت همچین مادری * به از صد این چنین ها پدری

مادرش فهمید دخترش را هست صدایی خوش * در خیالش اورا میدید مشهور مانند بوش

همچنین فهمید دارد حس بازیگری * اورا آزمود بازهم بار دیگری

دخترک را خواستند این دیزنیان * تا که سنجند اورا دراین میان

دخترک را دیدند دیوانه شدند * ستاره های آن زمان بیگانه شدند

دخترک رشد کرد زیباتر بشد * همچو زیبایی قوی ترمند بشد

تاکه هست اکنون یک ستاره ای * خوانندگان گفتند به خود بیچاره ای

همه دیده اند اورا در این زمان * گر ندیدند بشنوند یک بار نام آن

دخترک اکنون دیگر یک دختر است * او زین به بعد مستقل و خودکامه است

دخترک اکنون 18 ساله است * همچو هور و ماه و یک هاله است

دختری که بود در گذشته بی پدر * مگر حالاست یونیسف را به از چندین پدر

بازهم دخترک رشدتر بکرد * روز بعد را از دیروزش بهتر بکرد

تاکه شد یکسال از سال بعدش * دیدمش گشتم شدم دیوانه بَهش

هرروز با دیدنش آشنا تر شدم * از بَه آشنایی دیوانه تر شدم

هر روز درپی راهی بودم * درپی تصمیم و راه و چاهی بودم

تاکه یافتم من ره عاشقی را * عشقی به دور از نیستی و تباهی را

تا که بگذشت چند سال دگر * رویم بگردید اما نشد عشقم دگر

نتنها نشد عشقم یه ذر * بلکه هر روزم بشد افزون بر روز دگر

اکنون من مانده ام و یک کوله بار عشق و آرزو * امیدم تنها به خداست نه این آرزو...

این شعر توسط selenaiha کاربر انجمن پی اس گومز سروده شده
من که ازسلنا متنفرم ولی با این حال قشنگ بود وسپاسیدمBig GrinBig Grin
خیلی خوب بود
25r3025r3025r3025r3025r3025r3025r3025r3025r3025r30
وای خیلی باحال بود