انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: اشعاری درباره ی آزادی
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
آزاده نزادیم که آزاد بمیریم

با گریه بزادیم و به فریاد بمیریم

با جبر و جهالت به جهان پای نهادیم

تا عاقبت از این همه بیداد بمیریم
###################################################
پشه ای در استکان آمد فرود

تا بنوشد آنچه وا پسمانده بود

کودکی-از شیطنت-بازی کنان

بست با دستش دهان استکان

پشه دیگر طعمه اش را لب نزد

جست تا از دام کودک وا رهد

خشک لب ،میگشت،حیران راه جو

زیر و بالا بسته هر سو راه او

روزنی میجست در دیوار و در

تا به ازادی رسد بار دگر

هرچه برجست تکاپو می فزود

راه بیرون رفتن از چاهش نبود

آنقدر کوبید بر دیوار سر

تا فرو افتاد خونین بال و پر

جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ

لیک آزادی گرامی تر ،عزیز
#####################################################
عزیزم
پاک کن از چهره اشکت را،ز جا برخیز

تو در من زنده ای من در تو

ما هرگز نمیمیریم با هزارن دگر

این راه را دنبال میگیریم

از آن ماست پیروزی

از آن ماست فردا

با همه شادی و بهروزی

عزیزم

کار دنیا رو به آبادیست

وهر لاله که از خون کشتگان میدمد فردا نوید روز آزادیست
#####################################################
آه اگر آزادی سرودی میخواند

کوچک

همچو گلوگاه پرنده

هیچ کجا دیواری فرو ریخته بر جای نمی ماند

سالیان بسیاری نمی بایست

دریافتی را

که هر ویرانه نشانه از غایب انسانی ست
####################################################
من که وقتی به آزادیه اجتماعی فکر کردم و اینها را خوندم واقعا ناراحت شده بودم
و به شدت عصبانی

امیدوارم از اشعار خوشتون اومده باشه و حتما در نظرسنجی هم شرکت کنید