انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: گفتگوی زیبا نوه با پدر بزرگ
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
نوه: اقاجون من غذا که میخورم یکم از غذا از دهنم میریزه.
پدر بزرگ: نوه عزیزم اشکال نداره منم همینطوریم.
نوه: اقاجون من بعضی شبا جامو خیس میکنم.
پدر بزرگ: منم همینطور.
نوه:اقاجون بعضی وقتا اعصاب بقیه رو خورد میکنم.
پدر بزرگ : منم همینطور.
نوه: اقاجون من حس میکنم تو این خونه هیچکی منو دوست نداره.


"این دفعه پدر بزرگ چیزی نمیگوید و فقط سرش پایین می اندازد و تکان می دهد."
بازم که از رو من دیدی اشکان...!
(26-09-2013، 15:53)ali . نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
بازم که از رو من دیدی اشکان...!
موضوع گیرم نیمد یاد داستان تو افتادم...
اخه خیلی قشنگ بود گفتم بنویسمش . ببخشید .
تکراری بود
(26-09-2013، 15:56)iranmanesh_@ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
تکراری بود
عزیزم رو هوا نگو تکراریه اونوقت هم منو عصبانی کردی هم یه دروغ مسخره گفتی
ياد بابام افتادم مطمئنم اونم فكر ميكنه كسي دوستش نداره