انجمن های تخصصی فلش خور

دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
د ختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ
گفت با او،بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟
من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر
من که در نبش خیابان بهار
میکنم در شرکت رایانه کار
دحتری چون من که خیلی خانمه
بیست و شش ساله ،مجرد،دیپلمه
دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم،نبش کوچه،نمره شصت
در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام

سپاس نشه فراموش

خوب قلی ما که نخندیدیم

خیلی قشنگ بود مرسی

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
داداش اییییییییییییییییییییییول

خخخخخخخخخخ

چطوری قلی؟؟؟

قلی جان اگه میشه دیگه از این مطالب نزار
.
.
.
.
.
.
چون ما نخندیدیم 
دماغ سوخته خریداریم قلی خان

عالی عالی عالی بود .بهچرتوپرت های دخترا گوش نده.

گفتم دخی وارد نشه اگه شدین سپاس نشه فرا موششش
خواهش میکنم قابل تونو نداشت