انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: وطن دوستی،پسربی هنر(ایرج میرزا)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
"وطن دوستی"

ما که اطفال این دبستانیم
همه از خاک پاک ایرانیم



همه با هم برادر وطنیم
مهربان همچو جسم با جانیم



اشرف و اَنَجب تمام ملل
یادگار قدیم دورانیم



وطن ما به جای مادر ماست
ما گروه وطن پرستانیم



شُکر داریم کَز طفولیت
درس حُب الوطن همی خوانیم



چون که حُب وطن ، زِ ایمانست
ما یقینا ز اهل ایمانیم



گر رسد دشمنی برای وطن
جان و دل رایگان بیفشانیم

ایرج میرزا

"پسر بی هنر"

داشت عباس قلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری



اسم او بود علی مردان خان
کُلفت خانه زِ دَستش به اَمان



پشت کالسکه یِ مردم می جَست
دل کالسکه نشین را می خَست



هر سَحرگه دم در بر لب جو
بود چون کرم به گِل رفته فرو



بسکه بود آن پسره خیره و بد
همه از او بَدشان می آمد



هر چه می گفت لَله لَج می کرد
دَهَنَش را به لله کَج می کرد



هر کجا لانه ی گنجشکی بود
بچه گنجشک درآوردی زود



هر چه می دادند می گفت کَمَست
مادرش مات که این چه شکمست



نه پدر راضی از او نه مادر
نه معلم نه لله نه نوکر



ای پسر جان من این قصه بخوان
تو مشو مثل علی مردان خان

ایرج میرزا