انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: بردلی جیمز
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
تاریخ تولد
11 اکتبر سال 1983، دوون، انگلستان، UK

ارتفاع
6 '(1.83 متر)

بیوگرافی کوتاه

هنگامی که او جوان بود، برادلی می خواست یک فوتبالیست حرفه ای و یا یک بازیگر است. همانطور که معلوم شد او به دنبال مسیر بازیگری و برادلی با حضور در درام مرکز لندن است که گفته می شود که بر روی دانش آموزان خود را بسیار دشوار اما ارزشمند بوده است.

او چند شغل کوچک پس از خروج از DCL مانند DIS / اتصال و لوئیس، اما شکست بزرگ خود را در مرلین بازی شخصیت شاهزاده آرتور. او، خود، ادعا کرده است عشق به کار او می کند و مردم او را با این نسخهها کار میکند.
بیوگرافی فیلم کوتاه توسط: خوشحال

چیزهای بی اهمیت

به مرکز لندن درام را با سانتیاگو Cabrera رفت.

او عاشق بازی فوتبال است.

یک خواهر به نام ناتالی دارد.

یک خواهر به نام استفانی دارد.

شخصی نقل قول

(Hottie از هفته توسط ناظران MTV رای داده شده) این اثر بسیار کمی در زندگی من بود، آن را بسیار چاپلوس است. من مثل مادرم نگاه کنید، بنابراین من گفت: «مامان، شما بروید وجود دارد، استخر ژن trumps بالا.

به عنوان یک بازیگر، وقتی که شما برای امتحانات ابتدائی هستند، نقش خاصی آمده است که در کنار و شما فکر می کنم وجود دارد، من واقعا می خواهم که یکی، و شاهزاده آرتور قطعا یکی از آنها است. من به یاد داشته باشید استماع گذشته وقتی من این کارگاه بود جایی که آنها تا به حال تعداد زیادی از Arthurs وجود دارد، و من در هر تفکر یکی از آنها حق داشتند برای بخش نیست، چرا که آنها از من!

وقتی که من برای اولین بار با کالین I. .. من نمی توانستم بفهمم آنچه را که او گفته بود. این به طور کلی بود چون من به لهجه خود استفاده می شود و، و همچنین به او کردم و این بسیار ... شما نمی خواهد فکر می کنم زمانی که شما در او نگاه کنید، این حس بسیار تاریک شوخ طبعی شما را در مورد آن نمی دانم

اولین خاطره من از تئاتر که قرار بود برای دیدن یک پانتومیم در حمام و علاءالدین گفت: چیزی شبیه به: "اوه، چه در آن غار و یا چیزی و من کمی می ترسم. من نمی خواهم برای رفتن به. ' و مخاطبان واقعا آرام بود. و صدای کمی که متعلق به چهار سال رفت: «من در آن وجود دارد بروید! و همه تبدیل دور به صدای کمی و پدر و مادر من به طور ناگهانی نگاه کردن برای دیدن من، بالا و پایین پریدن: "من در آن وجود دارد بروید! و من با صدای بلند در پانتومیم فریاد زد. و من صادقانه می خواهم که مرتب سازی بر اساس در عملکرد در جهان است که آنها ایجاد می خواهم که من احساس نیاز به نجات علاءالدین از مخاطره خود را و کمک او را با رفتن در غار تاریک مجذوب.
ای کاش ازش عکس گذاشته بودی