انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: ادامه:اسکله عشق
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
............................محسن:میریم دیگه چرا عجله داری.
اقا امین ی اخمی کرد و باز سرشو انداخت پایین.
دد زنگ زد به گوشیم وقتی گوشیمو دراوردم چشایمحسن 4 تا شد بلکه هم 6 تا ی جورایی امارشونو داشتم،به تری گفتم باید بریم خلاصه محسن که اصلا دوس نداشت بره به ناچار گفت:ما سر همین خیابون پیاده میشیم.
واسادم قبل از پیاده شدنشون گفتم ی لحظه من سقفو بزنم بره بعد پیاده شید،هردوشون فهمیدن چرا گفتم،رفتن.
منو تری برگشتیمو کلی باش دعوا کردم که چرا انقدبا ادمای بیخود میگردی خدایی امروز بات حال نکردم.
تری:بیخی این پسره امین با تموم بی نمکیش چقققدخوشگل بوودااااااااااااااااااااااااااااااااااا
به قیافه امین فکر کردم چیزی نگفتم.
تری:بیا تورش کن.
من:ساکککت شو منو چه به این کارا.
تری:دیوونه چرا به خودت میگیری میگم دسشبنداز   نه واسا ببینم تو اصلا عرضه نداریکه.
من: کی من عرضه ندارم شاسگول حوصله ندارم بعدشتو مرامم هم نیس این کارا.
تری:من که میدونم عرض(کلمه رمزی ماعرضه)نداری،ولی بش فکر کن.جلو خونشون پیاده شدو منم رفتم خونه طبق معمول با مام دعوا داشتم از همون بدو ورودم تا خواب.شام نخوردم نمیدونم چرا اشتها نداشتم مدام قیافه محسن و امین تو ذهنم بود چرا واقعا نمیدونستم اخه اینا اولین پسرایی نبودن که تری اونارو دس مینداخت ولی خدایی خیلی اعلانات بودن محسن که حقش بود ولی دوستشو........ نمیدونم دلم براش میسوخت خره،واقعا چه ادمایی تو دنیا هستن که من یکی دوس ندارم جاشون باشم دوس ندارم ببینمشون که احساس ترحم کنم.خوابیدم.
صبح با احساس اینکه یکی سرمو نوازش می کنه بیدارشدم مثل همیشه دد بود که اومده بود دلخوریامو از کارای مامانم و از دلم در بیاره فقط تو دنیا بابام با ارزش ترین چیزم بود نه به خاطر ساپرت مالیش نه به خاطر اینکه همیشه هر چی خواستم بران فراهم کرده واسه اینکه همیشه همه جا حتی تو بدترین شرایط کنارم بوده ، بم ارامش داده ،تکیه گاه برام بوده و... .
منم همیشه بش احترام گذاشتم.
سرمیز صبحانه،واااای چقد گشنمه شروع کردم بهصبحانه خوردنو اصلا حواسم به حفظ اندامم نبود .
رفتم رو تردمیل حالاندو کی بدو عین چی میدوییدم، اره میدونم همه کارام برعکس همه قبل صبحانه می دوان من بعدش .
تری زنگید: ببخشید خانوم میخواستم بدونم خروس بیمحل به کی میگن؟
تری:بی ادب به عمت میگن چه با اشتیاق و لطافتممیگه چرا حالا نفس نفس میزنی هاپو.
من:خره دارم میدوام
 تری:هههههههههههههه عین چی؟؟؟؟؟
من:عین تو د ببند فکو.
تری................................
من:خب چرا لالمونی گرفتی بنال چیکار داری مزاحمشدی.
تری:اخرش نفهمیدم باید چیکار کنم با خودت  درگیری یا الزایمر لحظه ای گرفتی ننه جان مگهنگفتی ببند فکو بستم دیگه.
من:وااااای چقد حرف گوش کن شدی جدیدا بفرماییدلطفا فک مبارک و باز بفرمایید
تری:خوب حالا شد. محسن زنگید گفت بیا بریم بیرونمنم گفتم تا ملک نیاد نمیام اونم گفت ملک خانومو بیار دیگه منم گفتم تو هم امین و بیار با هم بیشتر خوش می گذره!
من: چه غلطی کردی تو؟اخه من به تو چی بگم بازمحسنو می شه تحمل کرد ولی امینو کجای دلم بذارم برا چی بدون برنامه ریزی با من قرار مدار میزاری شاید من یه دردی داشته باشم به تو هم که نمی شه نه گفت.
تری: اخه عزیزم دلم نیومد بهش نه بگم حالا نمیایباشه مجبور نیستی هرجور راحتی بابای.
من: بسه ناز نکن بت نمیاد میام بابای.
محسن
امین جان ج منوندادی که میای بیرون دیگه پسر.
امین:چرا حرف تو دهنم میزاری گوسفند چرت نگو مننمیاما کار زیاد دارم
محسن:میدونی چیه خانومم گفته امینم با خودت بیارنمی خوانم جلوش ضایه شم
امین: چه خانومم خانوممم میکنه نه به دار نه به بارزر مفت هم می زنه.
محسن:امیییین امین جوونننننم بیا دیگه بیا ضایمنکن  خخخخب.
امین:اممممممممممممممم.
محسن:امین 
ای باباااااااااا بابا خرتیم بیا دیگه.
امین:باشه حالا ببینم چیکار میکنم.
محسن:ای قربونت برم که هیچوقت داداشو تنهانمیذاری.
امین:بسه مزه نریز فعلا.
ملک
درگیرم چی بپوشم هیچوقت انقد اهمیت نمیدادماااخب چون ماشینم قرمزهههه،مانتو چرم قرمزمو با پوتین قرمزم،شلوار مشکیه با شال مشکی که رنگ عشقه،اخه یکی نیس بگه دختر چه عشقی چه کشکی چه دوغی.
گوشیم زنگ خورد.... بازم این تری دربه در شدستمن: جااااانم
تری:بابا چه عجب ی بار عین بچه ادم جواب دادی.
من:خفه بمیر میدونی اصلا به تو نیومده بات درستصحبت کنم.حالا ساکت نشیا خانوم حرف گوش کن بگو میشنوم
تری:اماده شدی؟؟؟
من:با اجازه شما بببببببببله.
تری:مگه سر سفره عقد نشستی،چه با اشتیاقم میگهببببببله خوبه خانوم علاقه نداشت بیاد بریماا.
من:30مین دیگه میبینمت بابای.
تری:بای بای.
رفتم دنبال تری و سوارش کردم با دیدنم 5 دیقهدهنش باز موند
تری:خدایی تو دوست نداشتی بیای یا مارو گیراوردی؟اگه نداشتی این چه تیپ و قیافه ایه اگه داشتی چرا مارو سیاه میکنی ببین من خودم یه عمر ذغال فروشم .
من:برررررریم
تری:ای تو اون روحت،اخه روحم که نیس سنگ پاقزوینه.
دوباره رفتیم دنبالشون اما این سری سر خیابون کارواش(انگاراینجوری کلاسشون بیشتر می شد ههههههههههه)
من: بالاخره اقایون تشریف اوردن.
خیلی مراقب بودن که سرشونو به سقف نزنن همینشمخنده دار بود وای چه سوژای.
محسن:سلام عزیزم سلام ملک خانوم
منو تری: سلام
امین:سلام حال شما؟
نه مثل اینکه امروز یخاش اب شده
من یه سلام مغرورانه.
تری:سلام امین جان خوبی محسن خوبی عزیزه دلم.
انگار به خر تیتاب دادی همچیییین ذوق کرده بودبچم.
خلاصه بچه ها حرفیدن و تصمیم بر این شد بریمدریاچه مصنوعی ی دوری بزنیم.تا به دریاچه برسیم کلی ترافیک بود فقط تری و محسن مشغول گپ زدن بودند امینم که ی خورده فقط ی ذره ها ریلکس بود فقط دورو اطراف و میدیو ی نگاهایی به اینه میکرد اون متوجه نگاه من به عقب نبود چون عینک زده بودم غروب که شد عینکمو در اوردم دیگه تو اینه نگاه نکردم، چون تاریک شده بود امینم حرفی از کار دارمو دیر کردمو بریم نمیزد دهنم باز شد گفتم:بچه ها شام بریم رستوران سنتی کنار دریاچه؟؟؟
اقایوون ساکت بودند پس سکوت علامت رضاست تری همکه از خداش بود.
تری:اره من که موافقم.
بمیری که هیچوقت سنگین نیستی شاید میخواستمامتحانت کنم خره.
کنار دریاچه 100 متریش پارک کردم پر نور بودچشمم اذیت میشد پیاده شدیم برای اولین بار با امین رو در رو شدم ی حالت مبهمی نگام کرد انگار مکث کرده بود واسه چن لحظه تو باغ نبود چشممو بازو بسته میکردم تا محیط واسم عادی شه دستمو چن بار جلوش تکون دارم گفتم:اووووی عمو کجایی تا حالا ادم ندیدی اومد تو باغ چیزی نگفت و رفت.

بابا این دیوانست موجیه.جلو رفت من پشتش اوندوتام که تو حال خودشون بودن........................................
سپـــــــــ آســــ ... ( همش رو نخوندمـــ چون حوصلهــ ندارمــp345ute ) Heart
بدوووووو زوود تر ادامشو بزااااااااارTongueHeart