انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: قـاصدکـ
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
< بـنام خدای قاصدک ها >

با جوهر سرخرنگ احساس و خنجر بی رحم قلم نقش قلبم را بر سینه ی

پاک و غمگین کاغذ ها میکشم و آن را بر بال های قاصدک مهربانی،

تقدیم به شما میکنم:

تقدیم به خدای خوبم که حضورش وسعت دوست داشتن است.

تقدیم به پدر و مادرم و همه ی پدر و مادر ها،که وجودشان آسمانی است.

تقدیم به حافظ که شاخه نبات احساسم را به من هدیه کرد و تقدیم به همه ی آنهایی که

حضورشان در لحظات سکوت و تنهایی مرا لبریز می کند از هرچه احساس،

تقدیم به تو ای ایرانی ،ای زاده ی سرزمین پاک عشق

< قـاصدک های سرخ عــــشق >


به نام پروردگار رز های سرخ

آسمان بهاری با سرانگشتان ظریف و زیبای باران،

اهنگ خواب های طلائی را با

نت های برگ های سبز درختان،آرام آرام می نوازد.

ترنم صدای ترانه ی برگ ها و باران در فراسوی پنجره ی اتاقم،

من را به تماشای شادی

شاپرک ها دعوت می کند.

بوی باران،ابرهای خاکستری،آسمان سرخ رنگ غروب،

پنجره ی گشوده،

ماهی کوچک تنگ بلور،

همه و همه طعم عشق می دهند،

عطر جشن پرستو ها،

عطر بـهار،

عطر حضور تو،عطر دوست داشتن ...

بـنام تنها عشق تا ابد باقـی

توی همهمه ی بی احساس ماشین ها،

توی دنیای بی روح دود و آهن،

کنار یک دریچه نشستم به وسعت خوشبختی،

دریچه ای که به روی یه گل سرخ عشق گشوده شده.

صدای گنجشکایی رو می شنوم که به عشق دیدن خنده های آسمون و اشک شادی ابرا،

پرواز می کنن،

به دست هایی چشم دوختم که با وسعت باغ قلبش،باغچه ی کوچیک حیاط رو،سبز و دریایی

میبینه،به چشم های مهربونی که تمام بوسه های دنیا واسه ی پرستش مهربونی هاش کمه

به وجودی دل گرمم که وجودش آسمونی و عشقش اهورایی ست.

کنار دریچه ی کوچیک اتاق من ، یه دنیای بزرگ پر احساسه،قلب مهربونیه که چشماش جز به

آرامش چشمام،به خواب نمیره،

لبهایی که جز به لبخند لبام شکوفا نمیشه و دنیایی که جز به زیبایی دنیام زیبا نمیشه.

کنار دریچه ی کوچیک اتاق من،یه آسمون پر عشقه،

آسمونی به وسعت دنیای من،

آسمونی به زیبایی دریا،به بزرگی دنیا،

آسمونی قد دوست داشتن که هیچ وقت پایان نداره.

کنار دریچه ی اتاق من ،یه اسمه،

یه اسم مثل خورشید، که وسعت دیدم پر از اونه ،

یه اسم مثل بارون که باغچه ی قلبم سبز از زمزمه ی اونه،

یه اسم که جنسش،جنس گله،

پر از نوره،پر از غروره،پر از عشقه.

یه اسم که زندگی می بخشه حتی به مرگ،

حتی به نیــــست

من کنار دریچه ی اتاقم یه دنیای بزرگ دارم ، به اندازه ی خوشبختی.

من کنار دریچه ی اتاقم میشینم و ،واسه داشتن دنیایی به این قشنگی ،

واسه داشتن زیبایی به تمامیت سرخی عشق،

به وسعت آبی ارامش،

با بارون آسمون همنوا میشم و

به سجده ی عشق،تو محراب پاک دوست داشتن میرم.

بـنام خدای آسـمان ها

دار عشق را بر پا کردم،

از رنگ های زیبای دوست داشتن،تار و پود فرش محبت را

شروع به بافتن نمودم.

رج سرخ عشق،رج آبی محبت،رج صورتی احساس،رج سفید حضور بهاریت،

رج مشکی هجران و نبودنت ...

قالی را بافتم،طرح نقش بسته به قالی،نگاه عاشق تو بود،

وجود شیرین تو که تمامیت عشق است و کمال احساس.

قالی عشق من جز تو طرحی نداشت ،جز تو هیچ زیبایی نداشت،

جز تو هیچ نداشت...