انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: داستان کوتاه با حال
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
زرنگی



زرنگی

1

پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی

پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم

پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر بیل گیتس است

پسر: آهان اگر اینطور است، قبول است


2

پدر به دیدار بیل گیتس می رود

پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم

بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند

پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است

بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است


3

پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود

پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم

مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!

پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!

مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد

و معامله به این ترتیب انجام می شود

نتیجه اخلاقی: حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید

چیزهایی بدست آورید. اما باید روش مثبتی برگزینید:viki:
خوندمش
منمون.قشنگ بود.
................................................................................​.................HeartHeartHeartHeart
................................................................................​..HeartHeartHeart
....................................................................HeartHeartHeart

جالب بود    خوشم   اوووووووومد
HeartHeartHeartHeartSmileSmileWinkWinkUndecidedRolleyes25r30res2vahidrk
خیلی جالب بود مرسیHeart
ممنون خیل قشنگ بود   HeartHeartHeart