انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: داستان کشف اولین بوسه
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
در زمانهای بسیار قدیم، زن و مردی پینه‌دوز، یک روز به هنگام کار بوسه را کشف کردند. مرد دستهاش به کار بود، تکه نخی را با دندان کند. به زنش گفت بیا این را از لب من بردار و بیانداز. زن هم دستهاش به سوزن و وصله بود. آمد که نخ را از لب‌های مرد بردارد، دید دستش بند است، گفت چه‌کار کنم، ناچار با لب برداشت؛ شیرین بود، ادامه دادند!

.....مرد پيش خودش ديد كه يك طوري شد و دوباره نخ را به دهان گذاشت و به زن گفت بيا دوباره نخ در دهانم گير كرده اون را بردار....
زن هم كه مزه نخ در زير دندانهايش مانده بود جلو رفت و به دهن مرد نزديك شد و آرام گفت اين بار نوك نخ خيلي كوتاه است بايد با زبانم آن را كمي بيرون بكشم بعد در بيارم.
همين كار راكرد و زبانش را دور تا دور لبهاي مرد به چرخش درآورد تا نوك آن را پيدا كند
و در همين هنگام بود كه مرد تكه نخ را بيشتر به درون دهنش كشيد
و سر نخ در دهان مردك ناپديد شد
زن هم زبان را بيشتر داخل دهان مرد فرو برد تا دنبال سر نخ بگردد
اين پيدا كردن سر نخ طولاني منجر به كشف بوسه هاي عاشقانه شد

بعد آن روززن و مرد دائم در دهان همديگر نخ پنهان ميكردند
و كارشان هم يادشان رفته بود كه پينه دوزي ميكنن و همسايه ها هم وقتي جريان را از پشت پنجره ميديدند براي امتحان و فهميدن موضوع به خانه ميرفتند تا دنبال پيدا كردن نخ در دهن همديگرشوند

به مرور زمان نخ ديگر مورد استفاده قرار نگرفت و همين طور خالي خالي بازي ميكردند
تا اين كه الان به اين زمان خودمان رسيده.
كه گرفتن بوسه از دهان مرد ها كار دشواري براي زنها شده....
....ولي اگر زياد دختر ها اصرار كنن مردها راضي ميشن و بوسه را از توي جيبشون در ميارن و ميذاربن توي لبهاي دختر...

دختر هم اين را ميگيره ميزاره توي جيبش
ووقتي شب شد يواشكي در مياره و زير لحاف لبهاي خود را غنچه ميكنه ويك بوس آتشين از اون برميداره
در اين هنگام لحاف آتش ميگيره و دود حاصله ميره توي چشم دختر
ميگه اين چه غلطي بود كه كردم الان مامانم ميفهمه.....
خدا نكشت با اين داستانت

آن روززن و مرد دائم در دهان همديگر نخ پنهان ميكردند