انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: ◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
  موزو انشا : عزدواج!!!
 
◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1
                                      
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود!!!...◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1

  ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1، چون بابایمان همیشه
می گوید مشکلات انسان را آدم می کند. در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو
طرف باید به هم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. از
لهاز فکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر ندارد
که به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1 در
عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند که کارشان به
تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهم اشق است !◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1 اگر
اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هم از زندان در می
آید. من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اول قلکم را بشکنم و همه
اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. مهریه وشیر بلال هیچ کس را خوشبخت
نمی کند◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1. همین خرج های ازافی باعث می شود که زندگی سخت بشود و سر خرج
عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود. دایی مختار می گفت پدر خانومش
چتر باز بود.خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بوده که نتوانسته خرج عروسی را
بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجای شام عروسی چیپس و خلالی نمکی
بدهیم.◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1 هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراست تازه وقتی می خوری خش خش هم
می کند! ◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتر است و گرنه آدم مجبور می شود خودش
خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دار نبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی
بگیرد. می گفت چون اجاره بالاست آنها رفته اند پایین!◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1 اما خانوم دایی مختار هم می
خواست برود بالا! حتمن از زیر زمینی می ترسید . ساناز هم از زیر زمینی می ترسد
برای همین هم برایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1. اما ساناز از آن بالا
افتاد و دستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است!◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1. قهر بهتر از دعواست.آدم
وقتی قهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعد
خانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برند
زندان! البته زندان آدم را مرد می کند.عزدواج هم آدم را مرد می کند، اما آدم با عزدواج
مرد بشود خیلی بهتر است! 
این بود انشای من.
 
◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1
    ◘☼ موزوع انـــــــشا: عـــــزدواج ☼◘ 1نظر یادت نره
25r30
خيلي خيلي توپ بود.واقعا مرسي عززم.گل كاشتي
پس سپاسا کــــــــــــو.....؟Dodgy
خیلی خنده دار بود
عکس نیومدش
(21-12-2013، 10:28)Fatemeh2012 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
خیلی خنده دار بود
عکس نیومدش
باشه الان ویرایشش میکنم!Sleepy
هنوزم پرشین بلاکه
وااااااااااااا....... بازم عوض میکنم!Undecided
کلا قاطی داره ولش کن
آره دیگه خسته شدم!Undecided
صفحه‌ها: 1 2