انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: داستانی کوتاه اما غمگین
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
پسرك به بستنی فروشی معروف شهر رفت. پشت میز نشست. گارسون به سراغ او آمد و پرسید كه چه نوع بستنی میل دارد.

پسرك پرسید بستنی شكلاتی چند است؟ گارسون گفت: 80 سنت. پسرك پول‌های خُرد توی جیبش را بیرون ریخت و شمرد و سپس مجدداً پرسید كه بستنی ساده چند است؟ گارسون كه می‌دید چندین نفر منتظر میز خالی هستند، عصبانی شد و گفت: 65 سنت.

پسرك گفت: پس لطفاً یك بستنی ساده برایم بیاورید. گارسون رفت و با یك بستنی ساده بازگشت. او از دور پسرك را زیر نظر داشت. پسرك بستنی‌اش را خورد و بلند شد و رفت.

گارسون بلافاصله به سر میز پسرك رفت و تا آنجا را تمیز و برای مشتری بعدی آماده كند. با صحنه‌ای مواجه شد كه او را به گریه وا داشت. پسرك 15 سنت برای گارسون انعام گذاشته بود.