انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: داستان عاشقانه يه دختر
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چهکسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگهنگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و 

گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟ 

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟ 

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شماتابحال کسی رو 

دیدی که بهت بگه عشق چیه؟ 

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم 

لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریفکنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید 

و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقششدم 

با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجزاون شخص 

دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته کهبه یه چنین 

عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکهبالشم 

خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضربودم هر کاری براش بکنم هر کاری... 

من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یهمدت پیش 

فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چهروزای 

عشنگی بودsms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب 

بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم وهر کاری 

برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منوگرفت 

خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکیگرم 

بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بهخاطرش از دست بدی عشق 

یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانوادههای ما زیاد 

باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و بهپدرم 

موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کردتوی این 

مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم میخواست 

عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشقمنو 

می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کنخواهش می 

کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه مننمی تونم بذارم 

که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتابکردم و گفتم 

بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بستعشق یعنی 

حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از اینموضوع 

غشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمونراه ندیم 

اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یهنامه برام 

فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم ودارم 

من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونمشاید ما 

توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم میرسن پس من 

زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودتباش 

دوستدار تو (ب.ش) 

لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خبخانم معلم 

گمان می کنم جوابم واضح بود 

معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی 

لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان درباز شد و ناظم 

مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برایمراسم ختم یکی 

از بستگان 

لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟ 

ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان 

دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادننداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد 

آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنماون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن... 

لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد 

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش کهخواهان تو باشد 

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایانتو باشد                                                                                                                               سپاس و نظر يادتون نره                                                                                   
cryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingکباب شدم
ولی تکراری بودBig Grin
راستی واقعیت داشت؟؟Idea
(09-01-2014، 20:50)زینب طلا74 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
cryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingکباب شدم
ولی تکراری بودBig Grin
راستی واقعیت داشت؟؟Idea
اره
HeartHeartHeartHeartHeartcryingcryingcryingcrying
دمت گرم خیلی باحال بود
چقدر شبیه زندگی منه
منم چنین عهدی بستم ولی نمیدونم اونم منو دوست داره یا نهShy
خيلي زيبا بودHeart
منم يكي رو اينطوري دوس دارم
حاضرم براش حتي جونمو بدم
ولي حيف اون منو دوست نداره
اي كاش منم بميرمDodgy
عالی بودcrying
اشکم سرازیر شد
من جلوی مامان بابام بودم داشت اشکم می امد خودمو جم و جور کردم
cryingcryingcryingcryingcryingcrying
صفحه‌ها: 1 2 3