انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: * خیابون *
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
بین نگاه مردم ، میرم به سمت مقصد // نمیدونم کجا میخوام برم و بیمارِ مغزم
صدایی آشنا ، میخونه تو گوشم // سنگینی مسیرم میمونه رو دوشم
چون این راهی که میری ته نداره // هرچی میگیره پس نداده
تو میمونی با اون خیابونی // که مثل کویری خشک و بی بارونی
همه چی اینجا اتفاقِ // حتی میکنه بی جا استفاده
کجان اونا که بودن مثل برادر // از پشت میله ها میگن قصه برا من
خدا بده یه روز آفتابی // یه نسیم خنک هم باشه حال دادی
چطوری میشه اینجا هم یه روز خوب باشه // خوب تو "خـیـابــون" بگو کو آخه؟!


هر شب تلخ و سخت تنگ و سرد ، ترس بی حد و مرز و هرج و مرج
راه میرم از تو شهر از تو شب ، راه میرم ابروم خم توش هرجور هست
یاد گرفتم از خودم از دورم و از نگاه مردمم ، باید نفسامو حبس کنم باشن قدم هام بلند
من هنوز این باورُ دارم اگه سیاهی همه جا هست ، تا همه آدما خوابن یکی صدامو میشنوه آخر


پیانو رو دوس داری؟! ، حال میده نه؟!
یکی باد ، یکی داد // دوتا نقطه تو وقتای حاد
حال میده توی تنهاییات // کیش میشی توی طعم های مات
هندونه هاتم هست لای پات // یکی چپ ، یکی راست
کنتوری روی حرفای خاص // پَ یکم هول بده روی مغزای باز
بازم خیابون و من و شبُ دو تا دست توی جیب // بزرگِ ولی برا من کوچیک
دنیاتو میگم هرچند سفید // شبات ولی اینجا با من همرنگ پوشید
آدمای شهر شدن منظره ام // خونه های شهر پره پنجرن
هر کدوم توشون یه قصه است و ، پره دو پاهایی که از یک جنگل ان
یه سری که صبحا میرن راهِ راست // چون میدونن که شب دیگه مالِ لاشخوراس
نخ به رنگ شب نمیدن و میدونن که کف خیابونا تا روزاش جداست
پس میره دست تو شورتُ بهینه کار // هِه ، بهم چسبیده شبیه خال
خیابونُ میگم احمق بیبین // توش هیچ موقع دو دوتاها نمیده چهار


هر شب تلخ و سخت تنگ و سرد ، ترس بی حد و مرز و هرج و مرج
راه میرم از تو شهر از تو شب ، راه میرم ابروم خم توش هرجور هست
یاد گرفتم از خودم از دورم و از نگاه مردمم ، باید نفسامو حبس کنم باشن قدم هام بلند
من هنوز این باورُ دارم اگه سیاهی همه جا هست ، تا همه آدما خوابن یکی صدامو میشنوه آخر