انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: قنــــد پهــلو
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
من خط زده ام گذشته و حالا را

بيدارم و ترك كرده ام لالا را !



چشمم به دراست و شاد و خونين جگرم

تااينكه بگيرم «سبد كالا »را !


.......................................................................



ديد روباهي پلنگي را به راه

اشك ريزان مي رود با آه و آه !



سينه اش چاك است تا نزديك ناف !

هست در آنجا و تنبانش شكاف !



گفت :« اي آقا پلنگ تيز چنگ !

از چه اي آشفته و داغان و منگ ؟



علت اين ظاهر نافرم چيست ؟

بر چنين احوال تو بايد گريست »!



گفت كه :« حيثيّتم را بُرده اند !

داخل يك كوچه خِفتم كرده اند !



درشبي تاريك با ظلم و ستم

شد تجاوز هم به مالم ،هم خودم !



دردهايم را روايت مي كنم !

مي روم اكنون شكايت مي كنم »!



گفت آن روباه ِ شوخ و خنده رو :

«اي پلنگ نازنين و صلح جو !



اي شده غارت ، شده زخمي ، دَمَر!

بازگرد و از شكايت درگذر !



گرچه بدبختي ّ و بدآورده اي

شكركن زيراكه اكنون زنده اي !



سخت باشد خِفت و بي طاقت شدن !

باتجاوز ،قتل هم غارت شدن !



گر تورا گرگان دريدند از عقب !

از چه غمناكي و نالان اي عجب !



شاخه ي بختت شكوفا مي شود

بعداازاين بخت توهم وا مي شود !



گرشوي در حكمت دنيا دقيق

اين سر آغازي جديداست اي رفيق !


...............................................................

انسان مايه دار غمش فرق مي كند !

باما قيافه و شكمش فرق مي كند !



آن شاعري كه عاشق و آزاده زيسته است

باجيره خوارها قلمش فرق مي كند !



فكر قِرو فِراست زن شخص پولدار

اطوارو نازو زير و بَمَش فرق مي كند !



پايين شهر و تنگي آن كوچه هاش با

بالاي شهرو پيچ و خمش فرق مي كند !



اي دوست چونكه دولت تدبير آمده

دزدي و رشوه دست كمش فرق مي كند !



دزديّ كارمند جديد اداره با

دزدان بانك ها رقمش فرق مي كند !



مارابه قيمت دوسه كيلو خيار داد !

آن كس كه بخشش وكرمش فرق مي كند !


گرد و قلمبه ،مركز عشق و توجّه است !

آقاي ايكس «محترمش» فرق مي كند !


.....................................................................

دراين دنياي بي سامان بشر پشم !

سواد و خواندن و شعرودگر ... پشم !



فقط پول است و پول است و فقط پول

سوادوعشق و شادي و هنر پشم !



ندارد احترام مادرش را

براي بچه گفتار پدر پشم !



نصيحت هاي آقاي معلم

براي نسل نو باشد پسر پشم



ندارم پول تيغ و صاف كردن

رسيده اي خلايق تاكمر پشم !



بيا ريش مرا بتراش حلاج !

براي آن لحاف خود ببر پشم !



مرا دربانك و پشت گيشه ي خود

نيارددرحساب آن شيرنر،پشم !!



گذشته هشت روزازماه و پولم

كشيده ته، غذا شام و سحر پشم !



تصادف كردم وشد درخيابان

دوچرخم پنچرودربا سپر پشم !



سرودن با نوشتن :كار ِبي مزد

كتاب و شاعر والاگهر پشم !



ندارم چون پس اندازي پس ازاين

شب عيد و وطن گردي ، سفر، پشم !



وطن باشد بهشت مايه داران

صفاي ما و بي پول ِ دَمَر پشم !



شنيدم سكته كردي مايه داري

كشيده ريق ِ رحمت را به سر ،پشم !



رضايي شعرتو : بي مزّه باشد

به پيش ِ شاعر صاحب نظر : پشم !!


................................................................

شروع کنید ....... هرچی به ذهنتون میرسه بگید
............
من نفهمیدم چی شد !!!!
ینی شعر بنویسم !؟ :|
(07-02-2014، 13:02)~No×OnE~ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
من نفهمیدم چی شد !!!!
منم دقیـقا به همیـن مـشکل برخوردم!Huh
یعنی چی Huh
Huh
واقعا نفهمیدین ........ بله شعر بنویسید ... شعر طنز