انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: نقد سریال اوای باران
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
وقتی بیننده اوای باران سردر گم میشود



----------------------------------





طراحی صحنه و لباس در سریالهای ایرانی همیشه با مشکل همراه هست از کلاه پهلوی بگیر تا..............







اما طراح صحنه و لباس اوای باران واقعا بیننده را الزایمری فرض کرده......انگار 20سال قبل یک قرن قبل بوده......هنوز مانتوهای اپل دار ماکسی با اون جیب های بزرگشون شاید تو کمد خیلی ها باشه......حتی لباسهای مجلسی خانمها اپل های بزرگی داشت.........اقایون یقه لباسشون اینقدر باز نبود که زنجیرشون هم معلوم بشه!!!!!!بچه ها ماشین کنترلی نداشتند اونم این مدلیشو........عکسهای فتوشاپی به در و دیوار اطاق بچه ها نبود........ابروهای خانم ها مدلش پهن بود.......20سال دیگه زیور خانم تنها فرقش اینه که بجای روسری شال میپوشه.......کدوم فلسفه ای هست که بازیگران نقش مثبت انقدر بد شخصیت پردازی بشن و بد بازی کنند که بیننده با نقش منفی و خاکستری انس بگیرد...........لهجه جنوبی مرضیه این قدر بد است و شعارهای برادرش انقدر تو ذوق میزند که لاجرم نگاه بیننده میرود بسمت بازیهای ان سمت ادمهای خاکستری که بهتر شخصیت پردازی شدن عالی بازی میکنند........ادمهای خاکستری سریال منطقی هستند زیور اگر باران را به انباری می اندازد خودش ناراحت است و میگوید بچم باران........زیور شخصیتی است که عصبی است اگر با باران هم جروبحث میکند من بیننده کمی به او حق میدهم زیور با بچه خودشم هم مشکل دارد و با شوهرش دعوا دارد باران هم خوب شخصیت پردازی شده دختر بچه پولدار گستاخی که کمی حقش است تنبیه بشود.......نادر نقش ادمهای تازه به دوران رسیده را خوب بازی میکند عصبانیهای او فریادهایش انقدر طبیعی هست و گاهی انقدر مهربان با همسرش و باران هست که دوستش داشته باشی و بگویی تحت فشار زندگی است هر ادمی گاهی عصبانی میشود........از ان سو برادر مرضیه فقط شعار میدهد البته باز بسیار منطقی تر از خواهرش است و خوب هم بازی کرده دیالوگهای او گاهی خوب اما گاهی انقدر شعار زده است که بیننده باورش ندارد ادعای دوستی دارد اما گامی برای دوستش برنمیدارد فقط با این دیالوگ که کاری نمیشود کرد.....در مورد مرضیه تنها میگفت انتخاب او اشتباه بود







سکانس بازار و فرار باران و شک خانمی که کیفش دزدیده شده بود به باران بسیار جالب انگیز بود!!!!!!!!!!







چرا خانمه به باران با اون لباسای شیکش شک کرد؟اصلا چرا باران فرار کرد؟اصلا قدش به کیف اون خانمه میرسید؟







اقای قیصر!!!!!!!!!!!وارد شد و باران را کشید برد داخل اطاقی و بیسکوییت بهش داد و شروع کرد به گفتن دیالوگهای(ابجیم تاج سرمه شومام بغلش)در سکانس بعدی گفت(کسی چپ نیگاش کنه شیکمشو پاره میکنم....)





خدایی مونده بودم گریه کنم یا بخندم..............















این پسربچه7-8ساله شد قیصر سریال فارسی ما............















اقای کاظمی پور از شما بعید بود........















خیلی این قسمتها رو بد نوشتین........















منطقی وجود ندارد باران وقتی خودشو تو اون بازار شلوغ دید باید گریه میکرد باید میترسید از تنهایی خودش نه اینکه بگه(یکی کیف اون خانومه دزدید من ترسیدم...........















باران همش5سالشه......اون پسری که دیدش9ساله بیشتر نیست اما انگار قراره رابین هود اوای باران باشه.......امیدوارم زودتر بریم فصل بعدی سریال..........چون من یکی دلم برای این بچه های مثلا بیچاره ای که شما شخصیت پردازی کردین و اقای سهیلی زاده جلو دوربینش اورده نه تنها نسوخت بلکه توی ذوقم خورد...چون همه چیز مصنوعیه .......چون رنگهای روشن صحنه شما چشم ادمو اذیت میکنه......سریال الیورتویست و صحنه های فقرش لباسهای کثیف و پاره بچه ها را با اوای باران مقایسه کنید........درسته شاید یک قرن زمان گذشته و حتی مکان هم متفاوته لندن و تهران.....اما شما فقر را در الیورتویست را باور میکنید اما فقر اوای باران را نه......تنها دلیلش هم بنظر من رنگ لباسها طراحی صحنه بد گریم بد و دیالوگهای افتضاح این سکانسها بود........

































وقتی دیالوگهای مردان لات(ببخشید)از زبان دو پسربچه8-9ساله میشنوید طبیعی است به دل نمیشیندحیف بازی خوب بچه ها با این دیالوگهای بد.........

فکر کنم اسم این سریال باید اوای درخشانی و چرخنده میبود چون واقعا بازیهای خوب و بی نقصی داشتند وتا اینجای کار برگ برنده سهیلی زاده هستند

اوای باران سریالی است که با وجود تمام ایراداتش باز بیننده مشتاق به دیدن ادامه ان است پس میتوان گفت سریال موفقی تا اینجای کار بوده است
بخش فیلمو سینماس اینجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟