انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: خواست خدا (حکایت)
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
يكي از زهاد را بيماري عارض شد. شخصي به عيادت او رفت و او را شادمان ديد و زبانش را به شكر و ثنا متذكر يافت.



گفت: مي خواهي كه خداي تعالي تو را شفا دهد؟



گفت: نه.



گفت: مي خواهي به وضع بيماري بماني؟



گفت: نه.



گفت: پس چه مي خواهي؟



گفت: آن را مي خواهم كه خدا مي خواهد.