انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: ایـــــــــــــــــ خــــــــــــــــــــــدـــــــــــــــــــــــا
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
سلام داستانو بخونید کپی نکردم خودم نوشتم



مادری با پسرکش زندگی میکرد
هرروز که پسر می رفت مدرسه
بچه ها بهش میگفتن مادر یه چشم
داره خخخخ میخندیدنو مسخر میکردن
روزی پسر به مادر گفت :«مادر تو برو
خودتو بکش بچه ها هر روز منو مسخره میکنن»
مادر در جواب او گفت :«نه من نمیتونم خودمو بکشم
عمر هر انسان دست خداست»چند سال گذشت
پسر رفت توی شهر دیه زندگی کرد. روزی برایش نامه ای
امد از طرف مادرش که نوشته بود مادر شما مرده است .
پسر نه خوش حال شد نه ناراحت . بعد برگرو برگردوند نوشته بود :«
تو توی دوسالگه در یه تصادف چشمتو از دست داده بودی و من چشممو
دادم به تو .
نکته : پدر این پسر در همان تصادف مرده بود .

اگه اشکت در نیومد سپاس نده .
ممنون جالب بود
میدونم نخوندی


ممنون از سپاس
چرا دروغ میگی من اینو تو یه نرم افزار تو داستانهای پند اموز خوندم ..... :│
الکی قسم خوردی
سپاس هم دادم
اشکم درنیومد چیکار کنم/؟
Undecided
خو بابامن از اون تو خوندم الآن خودم نوشتم یعنی کپی نکردم

خو بابامن از اون تو خوندم الآن خودم نوشتم یعنی کپی نکردم
جالبه ولی مشخصه از خودت نبودهSad
بابا من خودم داستانو نگفتم ولی
منظورم از خودم نوشتم اینه که از یه سایت دیگری کپی نکردم
من این داستان رو میدونستم ولی با زور فراموشش کرده بودم
اخه چچچچچچچچچچچچچچچچرا؟بازم یادم انداختی؟cryingcryingcrying
منم گریمدرنیومد یعنی سپاس ندمBig GrinBig Grin
صفحه‌ها: 1 2 3