انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: تو یک غروب غم انگیز می رسی از راه ...
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
تو یک غروب غم انگیز می رسی از راه
که می برند مرا روی شانه های سیاه

صدای گریه بلند است و جلمه هایی هم
شبیهِ تسلیت و غصه و غمی جانکاه

به گوش یخزده ام می رسد، وَ فریادی
شبیهِ حرمتِ این لااله الا الله !

وَ چشم هام، که چشم انتظار تو هستند!
( اگر چه منجمدند و نمی کنند نگاه)

وَ بغض می کُند آن جا جنازه ی من که
" تو "را همیشه " نَفَس "می کشید و" خود "را" آه " !

چقدر شب که تو را من مرور کرده ام وُ
رسیده ام به غزل، گُل، شکوفه، دریا، ماه !

بدون تو، همه ی عمر من دو قسمت شد :
" دقیقه های تکیده" ، " دقیقه های تباه"

اگر چه متن بلندی ست درد دل هایم
سکوت می کنم و شرحِ قصّه را کوتاه �

که باز جمعه رسید و نیامدی و شدند
" غروبِ جمعه " و " مرگ" و " وجودِ من" همراه !

برای بدرقه نعش من بیا ( هر روز)
که کار من شده سی بار مرگ ( در هر ماه)

و کُلَّ دلخوشی زندگی من، این که
تو یک غروب غم انگیز، می رسی از راه

مهدی زارعی
HeartHeartHeartممنونcryingcryingcryingcrying
خیلی زیبا بودHeart

ممنون
cryingcrying
خیلی احساسی بود ...
مممممممنون