انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: داستان واقعی،عاشقانه و غمگین
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
پسره به دختری که تازه باهاش دوست شده بود میگه :
امروز وقت داری بیای خونمون؟
دختره : مامانم نمیذاره با چه بهونه ای بیام؟
پسره : بگو میخوام برم استخر...
دختره اومد خونه دوست پسرش
پسره : تو که اومدی استخر مثلا باید موهات خیس باشن، برو تو حموم موهاتو خیس کن!
وقتی دختره میره حموم، پسره به دوستاش زنگ میزنه...
پسره و دوستاش یکی یکی...
این آخری که رفت حموم، نه یک ساعت نه دو ساعت، موند تو حموم...
دیدن این دیر کرد، رفتن حمومو یهو دیدن دختره و پسره رگ دستشونو باهم زدند و گوشه حموم افتادن

و روی دیوار حموم نوشته :
نامردا خواهرم بود
په.....
چاییدی دریا خانوم:|
ده نفر تاحالا اینو گذاشتن:|
تکراری بود ولی سپاس
(26-02-2014، 19:53)Allegro نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[ -> ]
په.....
چاییدی دریا خانوم:|
ده نفر تاحالا اینو گذاشتن:|
خوب حالا
شنیده بودم ولی ممنونHeart
عجبز HuhHuhUndecided