08-03-2014، 21:25
[rtl]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
حقایق واندی
[/rtl]
[rtl]نایل:من تو ریاضیات نابغه ام
[/rtl]
[rtl]لوییس:675کتاب به اضافه 345کتاب میشه چند تا کتاب
[/rtl]
[rtl]نایل:یه کتابخونه.لویی سوالای سختتری ازم بپرس
[/rtl]
[rtl]نایل:وقتی لیام با منه احساس میکنم یه بچه یا یه دخترم
[/rtl]
[rtl]لیام:غذاتو تموم کن
[/rtl]
[rtl]نایل:میبینین
[/rtl]
[rtl]لیام یه بار تو رستوران گریه کرد چون پیشخدمت اونو مجبور کرد که سوپشو با قاشق بخوره_نایل هوران
[/rtl]
[rtl]یه بار اتوبوس تور واندی داشت بدون لیام میرفت بعد لیام دنبال اتوبوس دوید و جیغ میزد.پسرا فک کردن اون یه طرفداره
[/rtl]
[rtl]
[/rtl]
[rtl]وقتی زین داشت به امریکا برمیگشت به پسرا زنگ زد بعد لیام رفت پشت گوشی و شروع به گریه کردن کرد
[/rtl]
[rtl]هری میخواد روز ولنتاین ازدواج کنه
[/rtl]
[rtl]هری:من یه روز کیف میکی مو گم کردم
[/rtl]
[rtl]زین:مینی و میکی
[/rtl]
[rtl]هری:تو از کجا میدونی
[/rtl]
[rtl]زین:آخه من برش داشتم
[/rtl]
[rtl]وقتی زین واسه اولین بار نایلو دید گفت این چرا همیشه گرسنست
[/rtl]
[rtl]لویی یه بار یادش رفته بود که زین نمیتونه شنا کنه بعد اونو از قایق انداخت پایین.بعدش همه ی پسرا سریع خودشونو انداختن پایین تا زینو نجات بدن(آخییییییییی)
[/rtl]
[rtl]اگه دروغ بگین زین زود میفهمه(بچه یه پا دروغ سنجه)
[/rtl]
[rtl]وقتی پسرا آمریکا بودن زین واسه یه سری کارای خانوادگی مجبور شد برگرده و به لویی پیشنهاد دادن که قسمت زین رو تو آهنگwmyb اون بخونه اما لویی قبول نکرد و گذاشت طرفدارا اون قسمتو بخونن....
[/rtl]
[rtl]لویی و هری همین الانشم به هم قول دادن که تو عروسیاشون ساقدوش هم دیگه باشن
[/rtl]
[rtl]زین پسرا رو مجبور میکنه اونو پرنسس خوشگل خوشگل صدا بزنن یه بار لیام یادش رفت این کارو بکنه و زین اونو 32 ساعت نگاه نکرد
[/rtl]
[rtl]بیچاره همسر ایندش
[/rtl]
حقایق واندی
[/rtl]
[rtl]نایل:من تو ریاضیات نابغه ام
[/rtl]
[rtl]لوییس:675کتاب به اضافه 345کتاب میشه چند تا کتاب
[/rtl]
[rtl]نایل:یه کتابخونه.لویی سوالای سختتری ازم بپرس
[/rtl]
[rtl]نایل:وقتی لیام با منه احساس میکنم یه بچه یا یه دخترم
[/rtl]
[rtl]لیام:غذاتو تموم کن
[/rtl]
[rtl]نایل:میبینین
[/rtl]
[rtl]لیام یه بار تو رستوران گریه کرد چون پیشخدمت اونو مجبور کرد که سوپشو با قاشق بخوره_نایل هوران
[/rtl]
[rtl]یه بار اتوبوس تور واندی داشت بدون لیام میرفت بعد لیام دنبال اتوبوس دوید و جیغ میزد.پسرا فک کردن اون یه طرفداره
[/rtl]
[rtl]
[/rtl]
[rtl]وقتی زین داشت به امریکا برمیگشت به پسرا زنگ زد بعد لیام رفت پشت گوشی و شروع به گریه کردن کرد
[/rtl]
[rtl]هری میخواد روز ولنتاین ازدواج کنه
[/rtl]
[rtl]هری:من یه روز کیف میکی مو گم کردم
[/rtl]
[rtl]زین:مینی و میکی
[/rtl]
[rtl]هری:تو از کجا میدونی
[/rtl]
[rtl]زین:آخه من برش داشتم
[/rtl]
[rtl]وقتی زین واسه اولین بار نایلو دید گفت این چرا همیشه گرسنست
[/rtl]
[rtl]لویی یه بار یادش رفته بود که زین نمیتونه شنا کنه بعد اونو از قایق انداخت پایین.بعدش همه ی پسرا سریع خودشونو انداختن پایین تا زینو نجات بدن(آخییییییییی)
[/rtl]
[rtl]اگه دروغ بگین زین زود میفهمه(بچه یه پا دروغ سنجه)
[/rtl]
[rtl]وقتی پسرا آمریکا بودن زین واسه یه سری کارای خانوادگی مجبور شد برگرده و به لویی پیشنهاد دادن که قسمت زین رو تو آهنگwmyb اون بخونه اما لویی قبول نکرد و گذاشت طرفدارا اون قسمتو بخونن....
[/rtl]
[rtl]لویی و هری همین الانشم به هم قول دادن که تو عروسیاشون ساقدوش هم دیگه باشن
[/rtl]
[rtl]زین پسرا رو مجبور میکنه اونو پرنسس خوشگل خوشگل صدا بزنن یه بار لیام یادش رفت این کارو بکنه و زین اونو 32 ساعت نگاه نکرد
[/rtl]
[rtl]بیچاره همسر ایندش
[/rtl]