انجمن های تخصصی فلش خور

نسخه‌ی کامل: مادر، قرباني خشم پسر شد
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
مادر، قرباني خشم پسر شد  1
دو سال قبل خانواده زني ميانسال او را در حالي كه بشدت سوخته* بود، به بيمارستان رساندند. آنها گفتند چراغ خوراك*پزي خانه آتش گرفته و او سوخته است، اما پرستاران تشخيص دادند اين زن با بنزين سوخته است.

گزارشي كه پرستاران به ماموران دادند، آغاز پرونده*اي شد كه آيدين را متهم به آتش زدن مادرش كرد.

تحقيقات پليسي نشان داد اين جوان در پي درگيري با خواهرش عصباني شده و بنزين را روي چراغ خوراك*پزي ريخته و باعث آتش گرفتن و در نهايت مرگ مادرش شده است.

«آيدين» كه در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي اصغر عبدالهي محاكمه شد، وقتي پشت ميز محاكمه قرار گرفت ادعا كرد مادرش را به قتل نرسانده و آتش گرفتن اين زن فقط يك اتفاق بوده است.

اما نماينده دادستان تهران نظر ديگري دارد. او مي*گويد: وقتي به پليس خبر رسيد زن ميانسالي به بيمارستان آورده شده كه بشدت دچار سوختگي شده و اين سوختگي با بنزين بوده است، ماموران بلافاصله خود را به محل رساندند و تحقيقات خود را آغاز كردند و متوجه شدند كسي كه باعث آتش گرفتن اين زن شده، پسرش آيدين بوده است.

البته آيدين هم به آتش زدن مادرش اعتراف كرد و گفت چون از دست او عصباني شده خانه را آتش زده و در پي آن مادرش هم سوخته است.

او اعتراف كرد، عصبانيتش به خاطر اين بود كه مادرش به نيت آشتي دادن او و خواهرش مهمان دعوت كرده بود و آيدين هم به همين خاطر عصباني شده و خانه را آتش زده بود.

او در دادسرا گفته است: خواهرم كاري كرد كه مرا بازداشت كنند و به زندان بيندازند. او مخفيگاه مرا به همسر سابقم نشان داده بود و همسرم هم با پليس آمد و بازداشتم كرد. چراكه حكم جلبم را گرفته بود تا مهريه*اش را بدهم. وقتي مادرم گفت بالاخره همه چيز تمام شد و حالا بايد كاري كني كه كينه*ها از بين برود و من فهميدم خواهرم را دعوت كرده تا آشتي كنيم، عصباني شدم و بنزين را روي چراغ خوراك*پزي كه وسط اتاق بود ريختم و خانه آتش گرفت و مادرم هم سوخت.

نماينده دادستان مي*گويد: البته آيدين در اعترافات آخرش حرفش را تغيير داد و گفت پيت بنزين از دستش رها شده و روي چراغ خوراك*پزي افتاده و خانه آتش گرفته است. به هر حال به نظر نمي*رسد اين گفته*ها درست باشد. البته اولياي*دم رضايت دادند، اما جنبه عمومي جرم باقي است و ما هم از دادگاه درخواست صدور حكم قانوني در اين خصوص كرديم.

عاشق مادرم بودم
آيدين گفته*هاي نماينده دادستان را قبول ندارد و مي*گويد هيچ عمدي در آتش زدن مادرش نداشته و او را بسيار دوست داشته است.

توضيح بده چه اتفاقي افتاد كه مادرت را آتش زدي؟

من اين كار را نكردم و خيلي هم از اين اتفاق ناراحتم. من اصلا قصد آتش زدن مادرم را نداشتم. او از من خواست پيت بنزين را به پشت*بام ببرم چون مهمان داشتيم. من هم پيت را دستم گرفتم و داشتم به سمت پشت*بام مي*رفتم كه پايم ليز خورد و به زمين افتادم. پيت بنزين از دستم افتاد و بنزين روي چراغ خوراك*پزي ريخت. خانه آتش گرفت و مادرم سوخت. من اصلا قصد كشتن مادرم را نداشتم.

چه كسي او را به بيمارستان رساند؟

من و پدرم خيلي سريع او را به بيمارستان رسانديم و او بستري شد. البته دكترها گفتند كه اميدي نيست و درصد سوختگي خيلي بالاست.

ماجراي مشكلي كه با خواهرت داشتي چه بود؟

من با همسر اولم مشكل داشتم و در آستانه جدايي بوديم. همسرم مهريه*اش را اجرا گذاشته بود و همه آن را يكجا مي*خواست، ولي من نداشتم كه بدهم. حكم جلب گرفته بود و من هم خودم را مخفي كرده بودم. خواهرم به او گفته بود كه كجا هستم و همين موضوع باعث شد تا با خواهرم دعوا كنم و با هم مشكل پيدا كنيم.

آن طور كه در پرونده آمده آن روز مادرت مهماني ترتيب داده بود كه با هم آشتي كنيد. درست است؟

بله قرار بود همه دور هم جمع شويم و كدورت*ها كنار برود. مادرم مي*گفت خواهرت اشتباه كرده و تو بايد او را ببخشي. من دوست نداشتم با خواهرم آشتي كنم.

به همين خاطر هم عصباني شدي و خانه را آتش زدي؟

من كه توضيح دادم آتش*سوزي عمدي نبود. درست است كه ناراحت بودم، اما نه در حدي كه دست به چنين كاري بزنم. اگر تا اين حد از خواهرم كينه داشتم، مي*توانستم از خانه بيرون بروم نه اين كه آنجا را آتش بزنم و باعث مرگ مادرم بشوم.

رابطه*ات با مادرت چطور بود؟

مادرم را دوست داشتم و عاشقش بودم. هيچ كس در زندگي من جاي او را نمي*گيرد. اعضاي خانواده*ام مي*توانند شهادت دهند من چقدر او را دوست داشتم و چقدر به او رسيدگي مي*كردم. من به دعاي مادر و نفرين مادر خيلي اعتقاد دارم. هميشه از اين كه دلش را بشكنم و باعث شوم نفرينم كند، نگران بودم. به همين خاطر هيچ وقت آزارش نمي*دادم و هر كاري از من مي*خواست انجام مي*دادم.

در حال حاضر همسر داري؟

از همسر اولم كه جدا شدم با زن ديگري ازدواج كردم. با او رابطه خوبي داشتم و زندگيمان خوب بود تا اين كه به جرم قتل بازداشت شدم. زماني كه من بازداشت شدم همسرم باردار بود. فرزندم به دنيا آمد در حالي كه من در زندان بودم. حالا يك سال و نيم دارد و حرف مي*زند. بابا مي*گويد، اما من نيستم كه او را در آغوش بگيرم و به او محبت كنم. از اين اتفاق خيلي ناراحتم.

فرزندت را تا به حال ديده*اي؟

او را در راهروهاي دادگاه مي*بينم و گاهي هم همسرم او را با خودش به زندان مي*آورد.

اولياي*دم رضايت دادند و تو به لحاظ جنبه عمومي جرم محاكمه مي*شوي. فكر مي*كني چه حكمي در انتظار توست؟

با اين كه دادستان عليه من شكايت كرده است، اما اعضاي خانواده*ام مرا بخشيده*اند و راضي به زنداني شدنم نيستند. پدرم در دادگاه درخواست كرد آزادم كنند و براي قضات توضيح داد كه من به عمد اين كار را نكردم. اميدوارم قضات شرايطم را در نظر بگيرند و با توجه به اين كه 2 سال است زنداني هستم، آزادم كنند. اميدوارم طوري حكم دهند كه زن و فرزندم بيشتر از اين آسيب نبينند و بتوانم هرچه زودتر سر خانه و زندگي*ام برگردم. راستش را بخواهيد من هزينه زندگي پدرم را مي*دادم و حالا كه زنداني شدم، او هم خيلي سختي مي*كشد.

رابطه*ات با خواهرت چطور است؟

با هم حرف مي*زنيم. او هم به دادگاه آمده بود و براي قضات توضيح داد كه چه اتفاقي افتاد و حتي گفت كه مادرم در بيمارستان از او خواسته هيچ* شكايتي عليه من مطرح نكنند.

آيدين مادرش را آتش نزد
پدر آيدين مي*گويد روز حادثه در خانه حاضر بوده و حاضر است شهادت دهد پسرش به عمد خانه را آتش نزده است. او مي*گويد: آن روز قرار بود همه بچه*هايم در خانه ما جمع شوند. همسر آيدين تازه جدا شده بود و پسرم وضعيت روحي خوبي نداشت. مادرش سعي مي*كرد كاري كند كه او آرام شود. به همين خاطر هم مهماني گرفته بود. آن روز وقتي آيدين فهميد قرار است خواهرش هم بيايد، ناراحت شد و اعتراض كرد، اما آنقدر عصباني نشد كه خانه را آتش بزند. كمي غرغر كرد و بعد رفت به اتاق. مادرش او را صدا زد كه پيت بنزين را به پشت*بام ببرد. آيدين آمد تا كاري كه مادرش گفته* را انجام دهد. من داشتم نماز مي*خواندم فاصله كمي از آنها داشتم. يكدفعه پايش ليز خورد و افتاد. پيت بنزين هم از دستش افتاد و خانه آتش گرفت.

او در مورد اين كه چطور شد همسرش هم آتش گرفت، مي*گويد: همسرم نزديك چراغ خوراك*پزي بود. يكدفعه همه جا شعله*ور شد و او هم آتش گرفت. آيدين به عمد اين كار را نكرد. اتفاقا خيلي سريع پتو دور مادرش پيچيد و او را خاموش كرد و همين هم باعث شد تا دستش هم بسوزد. بعد هم بلافاصله او را به بيمارستان رساند.

اين مرد در مورد گفته*هاي همسرش در بيمارستان مي*گويد: از ما خواست شكايتي نكنيم. گفت حلالتان نمي*كنم اگر پسرم را به زندان بيندازيد. او به عمد اين كار را نكرد و شما هم نبايد اذيتش كنيد. راضي نيستم حتي يك روز هم زنداني شود. البته همسرم درست مي*گفت آيدين به عمد اين كار را نكرد و من هم شاهد بودم.

پدر آيدين مي*گويد فرزندش پسر صالحي بوده و خيلي به پدر و مادرش رسيدگي مي*كرد. او مي*گويد: پسرم خرجي من و مادرش را مي*داد. حتي زماني كه خيلي گرفتار بود ما را فراموش نمي*كرد و مي*گفت مشكلاتش باعث نمي*شود ما را فراموش كند. من بجز آيدين يك پسر ديگر هم دارم، اما او خيلي به ما رسيدگي نمي*كند و آيدين است كه به همه كار ما مي*رسد. پسرم راننده بود و با پولي كه درمي*آورد خرج ما را مي*داد. حالا كه زنداني شده است من خيلي سختي مي*كشم و شرايط بدي دارم. او نبايد زندان باشد چون واقعا به عمد اين كار را نكرده است.

اين مرد در پاسخ به اين سوال كه اگر پسرش به عمد اين كار را كرده *بود، باز هم او را مي*بخشيد، مي*گويد: بله او را مي*بخشيدم، اما از دادگاه برايش درخواست مجازات مي*كردم. به هر حال آيدين پسر من است و تحت هيچ شرايطي دلم نمي*خواهد بميرد و برايش درخواست قصاص نمي*كردم، اما قطعا درخواست مجازات مي*كردم، اما آيدين واقعا اين كار را نكرده است.