Bio: |
نگاه میکنم از غم به غم که بیشتر است
به خیسی چمدانی که عازم سفر است
من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم
که سرنوشت درختان باغمان تبر است
به کودکانه ترین خواب های توی تنت
به عشق بازی من با ادامه بدنت
به هر رگی که زدی و زدم به حس جنون
به بچه ای که توام در میان جاری خون
به آخرین فریادی که توی حنجره است
صدای پای تگرگی که پشت پنجره است
به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره
به خوردن دمپایی بر آخرین حشره
به هرگزت که سوالی شد و نوشت کدام
به دستهای تو در اخرین تشنج ها
به گریه کردن یک مرد آن ور گوشی
به شعر خواندن تا صبح بی هم آغوشی
به بوسه های تو در خواب احتمالی من
به فیلم های ندیده به مبل خالی من
به لذت رویایت که بر تن کفی ام
به خستگی تو از حرف های فلسفی ام
به گریه در وسط شعرهایی از سعدی
به چای خوردن تو پیش آدم بعدی
قسم به این همه که در سرم مدام شد
قسم به من به همین شاعر تمام شده
قسم به این شب و این شعر های خط خطی ام
دوباره برمیگردم به شهر لعنتی ام
به بحث علمی بی مزه ام در گوشت
دوباره برمیگردم به امن آغوشت
به آخرین رویامان به قبل کابوسه
دوباره برمیگردم به اخرین بوسه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
از تو ای شعر واقعا ممون
واقعا ممون
واقعا ممون
واقعا ممون
واقعا ممون
واقعا ممون
.
.
.
من صادقانه روز تولدم بغض میکنم
وقتی تو این چنین کودکانه شاد و سرخوشی
وقتی پر از عطر زندگی و شوق رویشی
از هر چه کادو و تبریک و کیک متنفرم
از بچه های شاد نشسته توی تلویزیون
از مجری و جایزه ها و خنده هاشون
از اون بله های بلند گفتن و آواز های فالچ
از کارتون و عکسای فیک متنفرم
از ساندویچ مدرسه کالباس سوسیس خیار
از عکس عصبانی امام فحش های رو دیوار
از نیمکت و کلاس کیف کتاب خودکار
از زنگ تفریح و معلم پرورشی متنفرم
از عید و عیدی و کت و شلوار طوسی گشاد
از صف، کوپن،بن،نفت،درد،قند، شیر، مواد
از پسته های تزئینی ممنوع روی میز
از هرکسی که بوی کباب میداد متنفرم
از صد گرم پنیر نسیه و بقالی که بعد مرد
ازسوپ پای مرغ از اردکی که سر بریده شد
از چشم ترس گوسفند و عطش گوشتش در آش
از آش و عاشورا و قصاب متنفرم
از رقص پاتیل های شیک پا به سن
از زوزه های پیرزن آرتیست روی سن
از موی سبز پشت لب دوست لزبینم
از بوی بد زیر بغل نقاش ها متنفرم
از خایه ها و خشتک چسبیده به حلق تو
از طعم تلخ عفونت مغز خلق تو
از حجب و عفت و روزانه جلق تو
از شرم خیس و مقدس لاپات متنفرم
از ریش بلند و مضحک و احمقانه ام
از لفظ های آخوندی وابلحانه ام
از ادعای باسن خر و پاره کردنام
از جنگ و اعتراض های مداوم متنفرم
از من شما و تمام قصه ها ، خدا
از بغض عاشقانه ترین شعر ها
از سرنوشت گس روبـرویـمان
از اینهمه تنفر متنفرم متنفرم |