![]() |
" مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور " - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +---- انجمن: بحث و گفتگو (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=36) +---- موضوع: " مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور " (/showthread.php?tid=252238) |
RE: " مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور " - Emmɑ - 27-01-2021 کهنسال *مثلا کلاس ششم که بودم لپ تاپمو |برا بابام بود| برداشتم و رفتم تو گوگل. معمولا ترفند یا فیلم میدیدم پدر اینترنتو درمیاوردم! این بار تو گوگل بازی آنلاین باربی رو سرچ کردم و اولیش که نوشته بود بازی آنلاین باربی فلش اونو زدم. اون وسطا دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. صفحه موضوع اومد . اولش توجهی نکردم رفتم شروع بازی رو زدم و باید 100 ثانیه صبر میکردم.تا اون موقع زدم رو یکی از عنوان ها و نگاه کردم نظرسنجی بود.طولانی هم بود منم خوشم اومد خواستم نظر بنویسم اما بعد دیدم چون عضو نیستم نمیتونم از ی طرفم ک زیاد وارد نبودم بیخیال شدم دوباره رفتم بازی کردم.بازی که تموم شد|خسته کوفته| تو جستجو زدم بازی آشپزی و بازی پاپا اومد.اونو زدم و بازی کردم خیلی هم بازی خوبی بود من که دوسش داشتم. 17 فروردین سال 99 خواستم عضو بشم دیدم ایمیل میخواد منم که نمیدونستم ایمیل چیه تا اینکه پسرخالم که 3سال از من کوچیک تره برام یه ایمیل ساخت/: ذوق کردم و یه اکانت زدم به اسم @ar._.mi . 3 ماه گذشت من دوباره زدم بازی پاپا و بازی کردم. بعد وارد همون اکانتم شدم دیدم رمزش اشتباهه!رمزشو فراموش کرده بودم.بعد با ایمیل بابام یه اکانت دیگه ساختم به اسم @i_crazygirl و وارد شدم .از همون موقعی هم ک عضو شدم 16 سالم بود تا الان:/بزودی اپدیت میشه یه راه خودکشی: مشاهده ارسال های قدیمیتون ^- RE: " مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور " - *Aɴѕel* - 28-01-2021 خاب منم میخوام داستان خودمو تعریف کنم(: اول از همه با خوندن نظرای کاربرای قدیمی واقعا خیلی احساساتی شدم ولی به نظر من همه ما هممون(شاید حتی خود حاج صابر:v با سرچ کردن یه کلمه فقط به اینجا رسید "بازی انلاین" خاب بریم سر داستانم: من که کلاس اول بودم بابام برای تولدم یه کامپیوتر گرفت که اون موقع خیلی شاخ بود:v و واقعا خیلیی دوسش داشتم و اینکه خاب اون موقع حتی نوشتنمم قوی نبود(خاب کلاس اول بودم._. ولی خاب بابام یه چن تا بازی ریخت توش تا بتونم بازی کنم یه ۲ ۳ سالی گذشت... بزرگتر شدم تازع با دنیای کروم و مرورگرو.... داشتم اشنا میشدم اولا نمی دونستم چجور کار میکنه ولی بالاخره یاد گرفتم خاب یع ۲ ۳ ماهی از یاد گرفتن کروم گذشت.. یه روز داشتم اون بازیایی که تو کامپیوتر بود بازی میکردم ولی خاب دلم بازی بیشتر میخاس~.~ اصلن از بازیا سیرایی نداشتم(::: و همیشه بازی میکردم ولی خاب دیگع کلاس چهارم گوشی اومد و کامپیوترو شاید ۱ روز در هفته روشن میکردم خلاصه که یه چن سالی گذشت تا حدودا ۱ سال پیش دانبال بازی پاپا بودم بازی پاپا کلا فقط برا پی سیه و نسخه اندرویدش باید تو گوگل پلی خرید اونم با دلار و اینکه کلی دردسر دارع ولی من بیخیال نشدم و تو گوگلم گشتم اولین سایتی که اومد فلشخور بود ولی من از جایی که کلا مشکل مغزی دارم زدم اون سایت دومیه که بازی باز نشد پس زدم همون سایت اولیه و وارد بخش بازی فلش شدم ولی نمد چرا از تم بخش بازی خوشم نیومد:/ ولی چون خیلی کنه بودم ![]() و شروع کردم به بازی کردن یه چن هفته ای گذشت و موضوعات دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. این صفحه توجهمو جلب کرد یادم میاد اولین موضوعی که توش ارسال داشتم دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. این بود(زیاد مطمئن نیستم._. ولی خاب ی چن روزی گذشت و با روال انجمن کم کم اشنا شدم ولی یادم میاد زیاد اخطار میگرفتم و همش ب خاطر رعایت نکردن ادب در گ.ا خاب نگا کنید من واقعا تو دنیا واقعا خیلی ریلکس و بدون پرده صحبت میکردم و واقعا فک نمیکردم فلشخور محدودیت هایی مث این داشته باشه خلاصه سعی کردم رعایت کنم ._. چون واقعن بن شدنو دوس نداشتم(البته تا الان ۳ بار بن شدم-_- بعد شروع کردم به رفیق پیدا کردن یادم میاد هر وقت تو گ.آ هر چی میگفتم هیچکی ریپ نمیکرد ولی من خیلی دوس داشتم کاربر قدیمیا ریپ کنن:| خلاصه با یه چن نفری دوس شدم @♡ᴊɪᴍɪɴᴀ✿ @ƁяιƖƖιαηт @ⓓムdყ_vk یادم میاد پ.خ هام با این ۳تا نفصام همیشع پر میشد(:: و البته کلی از بچه های دیگه مثل غزل مهسا و.. و همشون واقعا برام لحظات قشنگی ساختن(:♡و از ته قلب دوسشون دارم حالا بریم یکم جلوتر عارفه! @"†ˢᴵᶜᴷ ᴹᴵᴺᴰ†" واقعن تا یه مدت طولانی کراشم بود و هس:v خاب اون موقع عارفه خیلی کم میومد گ.آ و میرفت خلاصه من فقط دنبال موقعیت بودم که خودمو بهش نزدیک کنم (بچسبونممم:v تا اینکه این پسره اومددددد:vvvvvvvv *یع دفعه دلم براش تنگ شد._. @bOoOoOy و داستان مادر پدر شد(بچه هایی که بودن داستانو میدونن و دیدم عارفه هم اومد و منم از موقعیت استفاده کردم و اون شب عارفه مامانم شدی علی هم بابام:v ارشم داداشم:||||< حالا بریم یکم جلو تر یادم میاد پارسا @ɪᴄᴇ یکی از محدود قدیمیایی بود که باهام صحبت میکرد._. واقعا پسره خیلی خوبیع(: اینجور پسرو باید حلوا حلوا کرد*-* از بس گله خلاصه اگه یع روزی این پیامو دیدی بابت اسکول بازیای اون موقعم ببخشD; همش تقصیر هورمونا بود:vvv خلاصه بریم یکم جلوتر این دیگه اخراشه :v خاب ب اخرین نفرا رسیدیم ارمینام و اناهیدم(::♡ @*VENUS* @"*Aɴѕιl*" انا:هوم میدونستی یکی از شیرینی های زندگیمی تو دختر؟D; ی دوست خوب ک تو هر شرایطی پیشم بود و هس کسی ک با هم ب دیوونه بازی هامون کی خندیدیم کسی که با هم اشک ریختیم کلا ت یکی از اتفاقات خوب این سایتی برام♡_♡ بریم سرم ارمی یا ارمینا یا بهار(: بعضی از بچع ها میدون اسم اصلی ارمی یا ارمینا بهاره ولی چون اون موقع زیاد اعتماد نداشت اسم ارمینا رو نیک نیم خودش کرد و وقتی داش میرف همون تقریبا سال ۲۰۱۷ ب بچه های قدیمی اسمشو گف این بشر نمیشه کلمه ای برای توصیفش پیدا کرد وقتی من تو گ.آ میدیدم بعضی از بچه ها خیلی همو دوس دارن و عاشق هم هستن برام مسخره بود تا تو اومدی از بس شیرین و دوس داشتی بود که به دل همه به شدت نشستی ولی شاید تو دل همه نشستی ولی برای من بخشی از وجودم شدی کسی که صندوق پیامام باهاش پر میشد کسی که تو گوشیم پر عکساش بود کسی که تمام حرف های عشقانم ب اون بر میگشت کسی که بخشی از من بود که الان رفته میدونی مثل چی میمونم من مثل یه سیب زمینی بدون سس سیب زمینی خوشمزه هستا ولی بدون سس هیچ مزه ای ندارع خودت میدونی چقدر سیب زمینی دوس دارم(:::lol میدونم امکان داره این پیامو نبینی هیچوقت ولی بدون خیلی دوست دارم (:♡ و اینم پایان و کل داستان من(::: RE: " مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور " - BIG-DARK - 03-03-2021 یه داستان 1 ساله باحال(: راستش من وقتی اومدم اصلا نمیدونستم همچین جاهایی هست.. بماند اولین اکانتم اسمش که بماند بد ضایع میشم:| دومیش که همین باشه اسمش arash a بود خب منم بچه تباه بودم فکر میکردم اینجا برای رل و ایناس:| چون هر دفعه تو کوچمون جمع میشدیم یکی از این چرتا میکرد تو مخمون من رفتم و ارسالامو زیاد کردمو گیر دادم به یکی:| که خودشو داداش مجازیش و خواهر مجازیش مطلعن:| بگذریم.. بعد از چندوقت رفتم یقه مدیرا رو چسبیدم منم میخوام نویسنده شم موضوعاتم 9 تا بود و ارسالام 12 تا:| تا اینکه الان نویسندمو دارم براتون میگم(: خب ما رفتیم تو فلش خیلی خندیدم خاطرات زیادی دارم اولین دوستی که پیدا کردم اینجا محمد بود(: @ اصلا بعضی وقتا فکرشو میکردم من نویسنده میشم اصلا یا نه تا اینکه محمد استعفا داد رفتم یقشو چسبیدم ناراحت شدم و..... که چرا درخواست منو ندادی و من نویسنده نشدمو ... که دیگه یه چند وقت فعالیت کرده بودم حداقل موضوعام 100 تا بود اما همشون تو گ.ا بود:| راستش اولا اینجا اونقدری شلوغ بود که ادم هنگ میکرد کی به کیه تا اینکه مدارس شروع شد خیلی خیلی کمتر شدن بعد از محمد دمین دوستم سیروان @Sirvan10_a بود که اهل دعوا بود همش با پرهام @"☆coииoя☆" دعوامیکردن 4امین دوستم اعزازی بود که همش کمکم میکرد نویسنده بشم @AMIRMAHDI_AEZAZI واقعا پسر خوبیه یه گیمر به تمام معنا:| 5امین دوستم یه دختر بود شلوغ و پرجنبوجوش شیطون و باحال تازه همسایه شهرمون هم هست اسمش صباست @"صباnafas" 6امین دوستمم دختر بود که الان رفته (پ.ن بیترادبا منحرف نشید دوست دخترم نیستن خواهرامن:|) @*Tamana خیلی پرجنبوجوش باحا بود 7 امیش هم که یه دخترم با روحیه گرگ بود که علاقه مند شدن من به گرگ از اون یاد گرفتم @ناتاشا1 و همه شما ها که الآن هستید الان من تو فلش خور یکسالمه و خیلی خاطره داشتم(: (در اصل دوسال:| 98 و 99 و 1400 که تو راهه) همینطور میگذروندیم که دیدم یکهو پرهام @"☆coииoя☆" نویسنده شد و بعد از 10 روز خلع مقام شد که تو پاییز دوباره مقامشو گرفت.. که من حسودیم شد و اون موقع دس به کار شدم انقدر موضوع زدم تا ارسالام 1000 تا شد کف کرده بودم همون موقع:/ و موضوعام رسید به 300تا منو بررسی کردن و که نویسنده بشم ولی با اخطار الکی یکی از مدیرا لغو شد.. منم 2 ماه نیمدم فلش قهر بودم تا اینکه ان شدم 10 تا موضوع زدم و رفتم بخش تیم مدیریت رو دیدم دیدم که 3 4 نفر نویسنده شدن 2 نفر هم ازمایشی رفتم انتقادات یقه اقا صابر @SABER چسبیدم که من نشدمو و ... حاجی هم لطف کرد و منو بررسی قرار داد توی اون 2 ماه ک تک و توک ان میشدم با حاجی خیلی خشک حرف میزدم که الان واقعا معذرت میخوام): حالا قضیه نویسنده شدنم این بود یه شب داشتم تو فلش ی رمان میخوندم اسم رمان راز بود ک وقتی تموم شد رفتم صفحه اصلی فلش 11 تا اطلاعیه بود دیدم تبریک گفتنو اینا خودمم متوجه نشدم رفتم پروفم چک کردم دیدم نویسنده شدم که 4 تا سکته پی دی پی زدم:| از اون شب هم حدود 10 یا نمیدونم 20 روزه میگذره(: الانم دیگه چیزی به مخ پوچ بنده نمیرسه چیزی ندارم بگم امیدوارم بازم مخ پوچم ب کار بیوفته بیام براتون بگم(:| امیدوارم هر جا هستید موفق و سلامت باشید(: عههههه چقد نوشتم:| RE: " مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور " - _sehun_ - 03-03-2021 خب کسی از ما ک چیزی نگفت(: من راستش اصلا به بازی کامپیوتری و بازی علاقه ای ندارم و نداشتم و از طریق بازی با انجمن آشنا نشدم یادم نمیاد چطور آشنا شدم فقط یادم میاد ی روز ثبت نام کردم و اومدم اینجا بعد تو نت ی روز زدم ترول بعد تو سرچ های گوگل یکی رو اپن لینک کردم و وارد شدم بعد یادم اومد اینجا ثبت نام کرده بودم اونموقع اسمم این بود: fatemeh11ساله و همه ب خاطر اسمم مسخرم میکردن هر موضوعی که میدیدم توش مینوشتم چطور موضوع بزارم با قوانین اصلا آشنا نبودم موضوع های چرت میزدم و اونا میرفتن زباله دان بعد منم عصبانی شدم و شروع کردم دعوا کردن که چرا موضوع هامو میندازین زباله دان آقا علیِ منطقی و مهربون منو آروم کرد @Jack Daniel'ѕ این جملشو یادمه که گفت من تقریبا منطقی ترین مدیر فلشخورم اولین کسی که باهاش آشنا شدم نسیم بود @"мᴀᴢᴇ" اون اوایل خیلی ساده بودم و مثل بچه ها رفتار میکردم الان به اون موقم فکر میکنم نمیدونم بخندم یا بالا بیارم! بعد آرش بهم پ.خ میداد و کمکم میکردم و در واقعا من چیزی از حرفاشو نمیفهمیدم @"☆мᴇʜяᴀʙ☆" با ی چند نفری دوست ش د یم و کم کم مشهور شدیم(: خب عشقِ من♥ @لــــــــــⓘلی اوایل که پروفایلشو دیده بودم و دیدمم همش جیمینه خیلی حس خوبی بهش نداشتم و نمد چرا حس میکردم آنتی فنه اکسوعه/: ی روز رفتم بهش پ.خ دادم دقیقا یادمه بهم اصل دادیم بهش گفتم میای باهم دوست بشیم؟گفت چرا که ن آها گفتم اکسو الم اون گفت چ جالب منم اکسو الم و سهون رو دوست دارم منم گفتم چ جالب منم سهون لاورم بعد هی باهم حرف زدیم و فهمیدم چقد شبیه همیم! هی چرت و پرت رد و بدل میکردیم درباره پسرامون تا اینکه بیشتر حرحف زدیم و دوست صمیمی شدیم @کــــــــــⓐرمَن و آیسان از طریق جیمینا با آیسان آشنا شدم و الان یکی از بهترین رفیقامه♥ RE: " مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور " - τοxικ - 25-05-2021 (05-10-2020، 12:33)امیرحسین نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. ای بابا خدا بیامرزش ادم گلی بود RE: " مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور " - itinamk - 21-07-2021 قدیمیا فقط اونایی که با هم دیگه زیر بازی خوراک مرغ حرف میزدیم فک کنم 2012اینا بود =)) و هنوز اشنایی زیادی با انجمن نداشتیم دو نفر بودن سلاله و علیرضا فک کنم الان ازدواج کردن =) بدون استثنا ام همهه مشخصاتی که میدادیم اشتباه بود=) چند تا بچه 10/11ساله دور هم جمع شده بودیم حال میکردیم RE: " مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور " - S R U H - 29-07-2022 در آستانه ۲۴ سالگی دلم برای فلشخور و ۱۵ ۱۶ سالگیم مثِ چی تنگ شده (: نمیدونم زمان چرا انقدر زود میگذره؟ ولی کاش میشد برگشت عقب... توی دورانی که اینستاگرام وجود نداشت یا تازه شروع شده بود و گستردگی این روزا رو نداشت فلشخور واسه من و امثال من حکم دنیای عجایب رو داشت... خوشحالم که خاطرات قشنگی توی ذهنم مونده از اینجا❤️ RE: " مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور " - BIG-DARK - 12-08-2022 (03-03-2021، 15:43)BIG-DARK نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. هعی زود گذشت زود ... چه ذوقی داشتیم واسه مدیریت چهقدر مغرور میشدیم و ادعامون بالا بود داریم پیر میشیم خدایی !(: RE: " مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور " - M ATIN - 12-10-2022 فقط میتونم بگم گریم گرفت از روزایی که اینجا گذشتاز اکانتی که ۲۰۱۱ داشتم صابر بنش کرد چقد حرص خوردم دلم هوای اون روزا رو کرده بدجوووور RE: " مروری بر دفترچه خاطرات فلشخور " - ᴠᴀᴍᴘɪʀᴇ - 12-10-2022 بزارید منم بگم خاطره بمونه اینجا،...از یه سال پر خاطره و جذاب:] اوایل هیچ کی تحویلم نمیگرفت،مثل بقیه جدید بودمو عجیب غریب یادمه سر یه بحثی اولین ریپمو گرفتم....ولی بازم یادمه که ریپه رو ویرایش کردم(پوکر) @Prometheus ای آقا مصبب اولین ریپ بودن ولی از شانس زیبای من ای خانوم @ѕααяeη ریپ منو دیدن و بهم پیام دادن،اون موقع هنوز ارسالم ۱۰ نبود پس گفت ۱۰ تاش کن بهدش بیا دربارش بحرفیم... بعدش ایشون شدن اولین دوستم وای یادش بخیر همیشه میومدم گ.ا یه چی میپروحدم اف میشدم هنوزم همینم...جعر بعدش بحث باز شد بازم هنوز پسرا رو محل نمیدادم کلا مشکل داشتم..:/ مخصوصا این آقا رو @Mohlek حلا گذشته گذشت با همه رفیق شدم وای یادمه یه مدتی به رابطه یه این دو نفر حسودی میکردمااااااا @Emmɑ و پرستو اره بعدش با ریهام و باران آشنا شدم حالا اینا بزرگ تر بودن دیگه هی منو پاس کاری میکردن ![]() بهارم که گل سر سبد گ.ا بود بعد یه مدت شروع کردم تو پ.خ فعالیت ینی فعالیتااااااا 24/7 شبانه روز فلش آن بودم زر میزدم.... حالا گفتم که من به پسرا مخل سگم نمیذاشتم حالا بگو رفیق فابم کی شد؟ @Mohlek میگفتیمممممما نصف حرفامون قهر کردن من بود حتی یه بار ریهام گفت برو جرعت داری به حسام پیام بده بگو روش کراش داری..... گذشتو گذشت تا اینکه گ.ا نسخه ۴۳۲ اومد.....آقا منو کشتن داخلش....باران منو برا پسرش خواستگاری کرد...پسر کی بود؟!خدا میدونست حالا یه عزیزی @_Strawberry_ این وسط اومد گفت چی؟ گفت پسر باران @Mohlek اینا منو با این آقا به ازدواج در آوردن هرچند فرداش خیانت کرد با ۵ تا زن اونو نمیگم اصن(پوکر پوکر) حالا بچه واقعی باران کی بود؟ @SɪʟᴠᴇʀMɪɴᴅ خیلی شب خوبی بود ولی؛]] بعد اون روزا عادی بود تا الان،دیگه هیچ کی نیومد فلش...همه رفتن فلش هم پسر پیری که بچه هاشو نگاه میکنه:] میدونن خیلی بد تعریف کردم ولی اصلا دیگه مث قدیما تایپ کننده خوبی نیستم بمولا که پ.ن:یه مدتم به بچه مردم(حسام)میگفتم گوگولی |