انجمن های تخصصی  فلش خور
بغض قلم ❥ .. - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58)
+---- موضوع: بغض قلم ❥ .. (/showthread.php?tid=262577)



RE: بغض قلم ❥ .. - _Lσѕт_ - 08-08-2017

ایستـادگی کُن تـا روشـن بمـانی ؛ 

شـمع هـآی اُفـتاده زود خـاموش می شـوند ! 



"احمـد شاملـو"


RE: بغض قلم ❥ .. - ѕтяong - 09-08-2017

♥♥یه آدمایی هستن که وقتی برای بار اول میبینیشون عجیب باهاشون احساس نزدیکی می کنی♥♥
♥♥ آدمایی که نه تو گذشتت بودن نه مطمئنی که تو آیندت باشن♥♥
♥♥ ولی به احوالت یه رنگ تازه میزنن♥♥
♥♥ آدمایی خیلی ساده ولی لحظه های تکراری زندگیت رو خاص می کنن♥♥
♥♥ آدمایی که میشه روزی چند بار بهشون گفت: خیلی خوبه که هستی!♥♥
♥♥ آدمایی که دقیقا نمیدونی چه حسی نسبت بهشون داری ولی وقتی میرن♥♥
♥♥ انگار یه جزئی از وجودت رو با خودشون میبرن♥♥
♥♥ این آدما اومدن و رفتنشون شبیه تغییر فصل هاست♥♥
♥♥ تازه و دلگیر و خاطره انگیز♥♥
♥♥ این آدما یادگارین… ♥♥


RE: بغض قلم ❥ .. - _Lσѕт_ - 10-08-2017

مُراقــب بــآش
به چه کسـی اِعتــمـــآد میکنی،
“شیـــــــطان” هَـــــم یه زَمــــــآنـی “فرشتـــــــــــه” بــود ! 



RE: بغض قلم ❥ .. - ѕтяong - 10-08-2017

تابستان سال 1389 بود .در حال رانندگی بودم حواسم نبود .
یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد
و گفت هی الاغ حواست کجاست . همانطور با سرعت رفت
پشت چراغ قرمر ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم .
شیشه های هر دو تامون پائین بود .
یواشکی از کنار چشماش به من نگاه میکرد . منم مستقیم بهش نگاه میکردم .
گفتم ،آقا میدونستی الاغ ماده هست و خرها، نرهستند .
تو باید به من میگفتی خر . دوم اینکه اگه من الاغم ،
حتما تو هم حضرت سلیمان هستی چون الان داری زبان الاغها رو میفهمی
که باهات صحبت میکنم .سوم اینکه اصلا حواسم به تو نبود تو عالم خودم بودم .
....یک لبخندی زد وسه بار گفت معذرت میخوام .
منم تو ماشین شکلات داشتم براش پرت کردم تو ماشینش .
بااشاره اون ،هر دو تا کناری ایستادیم
و الان که با هم دوستیم یادمون نمیره که یک الاغ ما رو با هم آشنا کرد .
این ماجرا میخواد بگه که کلمه ای در زبان انگلیسی هست به نام reactive یعنی واکنش .
و کلمه دیگری هست به نام creative یعنی خلاقیت .
اگر دقت کنیم با جا به جائی حرف c یک واکنش تبدیل میشه
به یک خلاقیت .یعنی میشد این موضوع تبدیل شه
به یک دعوای خیابانی که آخرش هم منجر میشد به آشتی .
هم وقتمون رو میگرفت هم هزینه ساز بود .رئیسم میگفت
وقتی آخرش تو کلانتری باهم آشتی میکنیم چرا الان آشتی نکنیم .
میلیونها انسان در جنگ جهانی دوم کشته شدن ولی
امروز کل اروپا هوای هم رو دارن و متحدن . 8سال با عراقی ها جنگ کردیم الان برادر ما شدن
. پس ،1-آخر هر جنگی صلحه 2- عاقل کسی است که از تهدید فرصت میسازه
ما هر دو تامون عاقل بودیم 3- فحش دادن دلیل کسانی است
که حق با آنها نیست 4- وقتی کسی عصبانیت میکنه یعنی تونسته برتو چیره بشه .


RE: بغض قلم ❥ .. - لاله ناز - 10-08-2017

ابی تر از انم که بی رنگ بمیرم .............. از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم
من امده بودم که تا مرز رسیدن................ همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیرم
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبم.........شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیرم..

در سکوت دادگاه سرنوشت ...........عشق بر ما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دلداده ها از هم جدا.........وای بر این حکم و قانون زشت
                                      ....
                                      ....
                                      ....
                                      ....
                                     ....

بعضی ها را باید در جوب شست ...
تا لجن ها هم خوشحال بشوند ...
کثیف تر از خودشان هم هست.....
                       





اهل کجا بودنت مهم نیست ................اهل و بجا بودنت مهم است
منطقه ی زندگیت مهم نیست .............منطق زندگیت مهم است








چقدر تلخ است !علاقه ای که عادت شود !عادتی که باور شود!باوری که خاطره شود !و خاطره ای که فقط درد شود..........







[ادمی را دیدم که با سایه خود درد و دل میکرد ! ...........
                                                                      چه رنجی می کشد او وقتی که هوا ابری ااست!





دلم یه نفر می خواد ازم بپرسه :چطوری ؟  بگم :خوبم مرسی ...بغلم کنه بگه : دروغ بسه ..........


RE: بغض قلم ❥ .. - Faust - 11-08-2017

مارکو: از بوسه من خوشت نیومد؟

 ورونیکا: کاش گناه نبود تا کاملا لذت می بردم .. 

مارکو: ما گناه می کنیم تا خدا بخشنده بمونه ..
بغض قلم ❥ .. 17



RE: بغض قلم ❥ .. - _Lσѕт_ - 14-08-2017

بغض قلم ❥ .. 17

عاشقانه
اگر عاشقانه باشد ماندن اگر ماندن
دل گواه تمام قسم ‌های نخورده می شود!



RE: بغض قلم ❥ .. - امیر‌حسین - 28-08-2017

آخر هفته را دوست دارم ..
برای انتظارش برای دیدن تو ...
وقتی با تو روز جمعه ام سبک ترین روز میشد ..
وقتی با دیدنت روز چهارشنبه ام پر انرژی ترین روزم بود ... روز پنجشنبه اَم بهترین شبه هفته ام بود ...
اخر هفته هارا فقط باتو میخواهم .. چون انتظارش عاشقانه بود ..


RE: بغض قلم ❥ .. - * MASIHA * - 28-08-2017

راستی..
هنوز هم رنگ چشمانت جعبه مداد رنگی هارا کلافه میکند؟

....

باتو هيچكس جز من،
بي سِپرَ نميجنگه!


RE: بغض قلم ❥ .. - Faust - 28-08-2017

وقتی قلب هآیمآن کوچکتر از غصه‍ هآیمآن می شود.. 

 نمیتوآنیم اشک هآیمآن رآ پشت پلک هآیمآن مخفی کنیم و بغض هآیمآن به‍ رآحتئ میشکنند!


بغض قلم ❥ .. 17