انجمن های تخصصی  فلش خور
" داستــآن هــآی عــآشقــآنه " - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: " داستــآن هــآی عــآشقــآنه " (/showthread.php?tid=2129)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74


" داستــآن هــآی عــآشقــآنه " - ghazal.k - 25-08-2012

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...
وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی
وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..
صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه
وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری
.بعد از کارت زود بیا خونه
وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری
تو درسها به بچه مون کمک کنی
وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی
بهم نکاه کردی و خندیدی وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی... وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود
وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری..
نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد
اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که منو دوست داری


RE: حتمأ حتمأ بخونید ....قشنگه... - T!K TA∀K - 28-08-2012

SleepySleepySleepySleepySleepySleepy


RE: عروس زیبا - monaabi - 04-09-2012

(19-01-2012، 9:09)rval نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
داستان قشنگی بودودرکش میکنم چون دردعشقوکشیدم شدیدبمدت پنج سال فکرمیکنی آخرش چی شد؟شایدهیچکس باورش نشه ولی به هم رسیدیم الان هم دو ساله داریم درنهایت خوشبختی زندگی میکنیم همه رو زدم کناروزدم به سیم آخرتااینکه به عشقم رسیدم برای همه عاشقای دنیا ارزوی خوشبختی میکنم البته اگه انتخابشون درست باشه یعنی به چشم دل عاشق شده باشن نه به دیده وازروی غروروبلوغ جوانی به جمله اخرم خیلی فکرکنیدخواهش میکنم.......
ممنوننننننننننننننننننننننننننننننننننننم ازاینکه تحملم کردید
خوش به حالت کاش عشق منم الان زند بود من بهش ول دادم تا زندم خیانت نکنم میذارن کاری که اون کرد رو بکنم اما تا الان ک به قولم عمل کردم شاید منم اگه همچین اتفاقی واسم بیوفته بازم اینکارو بکنم با اینکه الان یه جای سالم رو دستم نمونده اما راهای زیادی هست واسه رسیدن به عشق ........


RE: داستان های عاشقانه - monaabi - 04-09-2012

چشمای من دیگه نایی واسه سازش ندارن

ولی افسوس شونه هایی واسه بارش ندارن

دیگه دارم کم میارم زیر این شکنجه ها

شده نقش صورت من رد پای پنجه ها

سیلی های بی امون از دست نحس این زمون

بارون غم رو سر من ای خدا بده امون

سرنوشتم شده انگار غم و درد و بی کسی

بیخودی چشم انتظارم ، نمیاد فریاد رسی

نمیاد اونی که خط رو سرنوشتم بکشه

واسه ی بی کسی من آغوش گرمی بشه

اومدم تنها و تنها موندم و تنها می رم

من غروبی خسته ام که طعمه ی شبها می شم


RE: یک داستان عاشقانه و غم انگیز زیبا از یک دختر - yasamin_mr - 15-09-2012

aliiiiiiiiii booooooooooooooooooooooood

(01-02-2012، 18:20)بهار دريايي نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
جدايي خيلي بده منم خواهرم با حرفاش از عشقم جدا كرد
هي نصيحتم كرد ولي چه فايده هنوزم تمومفكر وذكرم اونه!
اون حيووني هم داغونه!يك ماه نيس كه ازهم دوريم اما انگار صدسال گذشتهSadConfused
مدام با روياش زندگي ميكنمRolleyes

mage khaharet bayad barat tasmim begire?age ashegheshi o midooni ashghete bargar pishesh


RE: داستان های عاشقانه - The Ginkel - 15-09-2012

شروع :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.یه روز

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
. دو نفر عاشق
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.از هم جدا میشن cryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying
................................تموم شد Big GrinBig GrinBig GrinTongue


RE: داستان های عاشقانه - پارمیداnbp - 17-09-2012

مرسی عزیزم خیلی گلی داستانتم قشنگن اگه میشه داستانای کوتاه تری بنویس ممنون


RE: حتمأ حتمأ بخونید ....قشنگه... - مهران16 - 25-10-2012

عشق رو باید از خورشید یاد گرفت که واسه دیدن ماه هر روز میسوزه


RE: حتمأ حتمأ بخونید ....قشنگه... - مهران16 - 26-10-2012

عشق رو باید تجربه کرد دیدن یا شنیدن فایده نداره


RE: عروس زیبا.... - Orora - 26-10-2012

(01-02-2012، 18:20)بهار دريايي نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
جدايي خيلي بده منم خواهرم با حرفاش از عشقم جدا كرد
هي نصيحتم كرد ولي چه فايده هنوزم تمومفكر وذكرم اونه!
اون حيووني هم داغونه!يك ماه نيس كه ازهم دوريم اما انگار صدسال گذشتهSadConfused
مدام با روياش زندگي ميكنمRolleyes

خوب به من چه؟SadSadSadSadSadSmileAngryAngry[/i][/u][/color][/font][/size]

(01-02-2012، 18:20)بهار دريايي نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
جدايي خيلي بده منم خواهرم با حرفاش از عشقم جدا كرد
هي نصيحتم كرد ولي چه فايده هنوزم تمومفكر وذكرم اونه!
اون حيووني هم داغونه!يك ماه نيس كه ازهم دوريم اما انگار صدسال گذشتهSadConfused
مدام با روياش زندگي ميكنمRolleyes

خوب به من چه؟SadSadSadSadSadSmileAngryAngry