![]() |
بدترین سیلی که خوردم....... - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: بدترین سیلی که خوردم....... (/showthread.php?tid=18691) |
RE: بدترین سیلی که خوردم....... - pink devil - 21-12-2012 مشب تمام حوصله ام را در یک کلام کوچک از تو خلاصه کردم ای کاش می شد یک بار بگویم ” دوستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت دارم ” ای کاش فقط تنها همین یک بار تکرار می شد! RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Armina - 22-12-2012 چــشمــان تــــــــــــــو تمام زنــدگی من نــیـمـه جــان مــی شــوم وقــتـی چــشـمک مــی زنـی RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Apathetic - 26-12-2012 [b]ببـــیــــــن این اسمش دلــــــه ! اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه … میشد مغــــــــز ! دلـــــه .. نمی فهمــــــه … ! خواستم اطلاع بدم....[/b] RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Armina - 26-12-2012 بدترین قسمت زندگی انتظار کشیدن است و بهترین قسمت زندگی داشتن کسی است که ارزش انتظار کشیدن را داشته باشد . . . RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Apathetic - 01-01-2013 کجا بــودی وقتی برات شکستـم یخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم کجــا بـودی وقتــی غریبــی و درد داشت مـن تنها رو دیوونه میـــکـرد کجــا بودی وقتی کنـار عکســـات شبا نشستم به هوای چشمـــات کجا بــودی ببینی مــن میســـوزم عیــن چشــات سیـاهه رنـگ روزم ســـرزنشــــای مردمـــو شنیـــدم هــر چــی که باورت نمیشه دیـدم کنـــایه هــاشونــو به جون خریدم نبــود ستــاره ام شبـا گریه چیـدم کجا بودی وقتی اشکــام میریخت خون جای گریه از چشام میـریخت کجـــا بودی وقتـــی آبـــروم مـــرد امــا به خـاطر چشات قسم خـورد کجـــا بودی وقتی که پرپر شـــدم سوختم و از غمت خاکستر شدم RE: بدترین سیلی که خوردم....... - ana 16 - 01-01-2013 ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Apathetic - 01-01-2013 خنده زد چشم گناه آموزت باز من ماندم و در غربت دل حسرت بوسه هستی سوزت باز من ماندم و یك مشت هوس باز من ماندم و یك مشت امید یاد آن پرتو سوزنده عشق كه ز چشمت به دل من تابید باز در خلوت من دست خیال صورت شاد ترا نقش نمود بر لبانت هوس مستی ریخت در نگاهت عطش طوفان بود یاد آن شب كه ترا دیدم و گفت دل من با دلت افسانه عشق چشم من دید در آن چشم سیاه نگهی تشنه و دیوانه عشق یاد آن بوسه كه هنگام وداع بر لبم شعله حسرت افروخت یاد آن خنده بیرنگ و خموش كه سراپای وجودم را سوخت رفتی و در دل من ماند به جای عشقی آلوده به نومیدی و درد نگهی گمشده در پرده اشك حسرتی یخ زده در خنده سرد آه اگر باز بسویم آیی دیگر از كف ندهم آسانت ترسم این شعله سوزنده عشق آخر آتش فكند بر جانت RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Armina - 04-01-2013 آفتاب که میتابد،پرنده که میخواند و نسیم که می وزد،با خودم میگویم حتما حال تو خوب است که جهان این همه زیباست! RE: بدترین سیلی که خوردم....... - MissLone - 01-03-2013 فکر نمیکردم
چوب ِ "صداقت" اینقدر "درد" داشته باشه !!! RE: بدترین سیلی که خوردم....... - ÐeaÐ GiЯl - 01-03-2013 از هــَر کهـ خجالــَت بکشــَم از خودم که نمیتــَوانم! صادقانهـ میگویــَم به دِلـــَم: دِلــَکمـــ .. مـ ـُحتاج در آغوشــ گرفتـَنشــ نباش... به دِلــَت میمآنـ ــَد هاااااا...! |