![]() |
رمان بخاطر تو .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز همون رمان چه کردی با من پست جدید گذاشتم - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: رمان بخاطر تو .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز همون رمان چه کردی با من پست جدید گذاشتم (/showthread.php?tid=229826) |
RE: رمان چه کردی تو با من .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز پست جدید گذاشتم طرفدارا - رها .. خسته از دنیا - 23-01-2016 ممنوممممم عزیززززم ولی تلو خدا بقیشو بزااار ![]() RE: رمان چه کردی تو با من .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز پست جدید گذاشتم طرفدارا - mahdieh82 - 05-05-2016 پس چی شددددددددددددددددددد بزارششششششششششششششش RE: رمان چه کردی تو با من .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز پست جدید گذاشتم طرفدارا - avagraph - 17-06-2016 آقاااااااااااا بقیه شو بذار تورو خدا خو چرا ادم رو می ذارید تو خماریش ![]() ![]() RE: رمان چه کردی تو با من .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز پست جدید گذاشتم طرفدارا - eli khanoom - 27-06-2016 پس بقیش کوش؟؟ RE: رمان چه کردی تو با من .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز پست جدید گذاشتم طرفدارا - ستایش*** - 27-06-2016 چرا تمام رمانای اینجا نصفه نیمه اس؟ RE: رمان چه کردی تو با من .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز پست جدید گذاشتم طرفدارا - eli khanoom - 30-06-2016 چرا بقیشو نمیزاری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ RE: رمان چه کردی تو با من .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز پست جدید گذاشتم طرفدارا - shiad - 30-06-2016 منون خوشگله RE: رمان چه کردی تو با من .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز پست جدید گذاشتم طرفدارا - _._hnw_._ - 07-07-2016 خیلی وقته ها بقیشو نمیزاری تو رو خدا بزار دیگه ![]() RE: رمان چه کردی تو با من .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز پست جدید گذاشتم طرفدارا - jaid - 08-09-2016 ببخشید که پست دیر گذاشتم نت نداشتم به جون شما نه نه جون خودم غلط کردم باوا خب دیگه پست میذارم قول میدم به خدا نه نه خدا جون ناراحت نشیا به جون اینا بغدم یه لطفی کنید نظر نزارید یه پیج میزنم اونجا نظر بزارید اینجا سخته خب فدام شین برین پایین ادامه یه رمان عمارت بزرگی بود خونمون بزرگا خرپول بودیم دیگه ولی از چه راهی هه ترجیح میدادم زندگیم معمولی بود ولی همچین پدر مادری نداشتم حداقل یه خواهر خوب دارم درسته که خیلی نشون نمیدم ولی واقعا دوسش داشتم پشت عمارت که تمتما سفید بود یه استخر وجود داشت که حال میداد روزای تابستون بپری توش منو ملینا خیلی حال میکردیم باش دور تا دور عمارتم پر از گل و چمن بود در واقع حیاط میتونست خودش جدا اعلام استقلال کنه و به عنوان پارک از خونه جدا شه یه لبخند زدم که ملینا پروند ملینا-لعنت به هر چی ذهن منحرفه!!و یه لبخند شیطانی زد این چی میگه؟ -هان! -خل و چل یه ساعته زل زدی به مش قربون لبخند ژکوند میزنی نمیگی بدبخت مثل تو نیست حیا داره باوا بدبخت طرف همسن بابابزرگ فسیل شده ی ماست بهش چشم داری؟خاک تو سرت واقعا البته دل دیگه پیر و جوون نمیشناسع به پای هم پیر شید البته فک نکنم اون با خری مثل تو بسازه ولی عب نداره میندازیمت بهش یه لاشخور کمتر والا ولی مهری پریدم وسط زر زر کردناش الان بچه ی مارم به دنیا اورده خر- احمق من به اون پیرمرده نفت شده ی بدبخت چیکار دارم ؟نفله؟تازه تو که تا الان ناراحت بودی چیشد؟ با این حرفم لبخند شیطانیش خشکید و اخماشو کرد تو هم -چی شد یهو چرا سگرمه هات رفت توهم؟ بهم اهمیت نداد و واینستاد حتی ماشین و بذارم تو پارکینگ پیاده شد و درو و کوبید بهم از پنجره کلمو اوردم بیرون -هوی نفله مال مفت نیستا خرج رفته روش چته به ماشین نازنین من چیکار داری ؟ بدون این که بهم نگه کنه یا جوابمو بده رفت!!!!!جلل خالق این که زبونش اندازه لوله جارو برقی خونمون بود زیرلب گفتم_جنی شد رفت وای دیدی چی شد بچم از دست رفت خل شد دیگه به کی بندازمش میمونه میترشه کسی نمیگرتش که منم خاله نمیشم هعی عجب بدبختیما سرمو بالا کردم و گفتم _اوس کریم این ننه بابام که از اول چل بودن هیچ اینم که یه ریزه مغز داشت اونم ازش گرفتی ؟!اخه این انصافه من به این ماهی قشنگی خوشگلی جذابی باهوشی رو گیر این یالغوزا انداختی هعی مصبتو شکر پارک کردم و پیاده شدم و اگه گفتید کجا رفتم؟بقالی اصغر اقا خب رفتم خونمون این فکر داره؟یه چیزیتون میشه ها ننه و بابا نشسته بون ملینام با اخمای درهم جوری که گرگا ازش میترسیدن چه برسه به من دل غنجیشک تمرگیده بود مبل دو نفره ی روبه روشون -سلام مامان سلام بابا مامان با لحنی بی اعتنا -سلام بشین که کارتون داریم باباکه اصلا سلام نداد همیشه همینطور بودن بدجنس و بدرفتار نبودنا اما گاهی حس میکردم به اندازه ی مادر پدرای دیگه مارو دوس ندارن -باشه بزارین لباسامو عوض کنم میام بابا -نمیخواد بشین کار مهمی دارم -باشه شونه ای بالا انداختمو نشستم بابا-ببینید چیزی که میخوام بهتون بگم خیلی مهمه و شمام حق انتخاب ندارین و حتما باید این کاری که میگمو انجام بدین....... RE: رمان بخاطر تو .به قلم خودم صددرصد کلکلیو طنز همون رمان چه کردی با من پست جدید گذاشتم - jaid - 09-09-2016 یه وقت سپاس ندینا |