![]() |
دلخور که می شوم... - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: دلخور که می شوم... (/showthread.php?tid=24554) |
RE: دلخور که می شوم... - Armina - 17-12-2012 تاب ندارم سخت است با تو هستند جلوتـــر با دیگری یا جور دیگری . ! سخت است چه رنگین کمان نحســـــی RE: دلخور که می شوم... - ronika 021 - 17-12-2012 (16-12-2012، 14:10)~LONA~ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. RE: دلخور که می شوم... - Apathetic - 17-12-2012 بیهوده انتظار تو را دارم دانم دگر تو بازنخواهی گشت هر چند اینجا بهشت شاد خدایان است بی تو برای من این سرزمین غم زده زندان است RE: دلخور که می شوم... - Armina - 22-12-2012 خدایاااا… گر تو درد عاشقی را میکشیدی… توأم زهر جدایی را به تلخی میچشیدی… پشیمان میشدی از اینکه عشق را آفریدی،،! بگو: هرگزسفرکردی، سفر با سختی و خون و جگر کردی… کسی را بدرقه با چشم ترکردی…نکردی! بارالها با کدامین تجربه بر ما نظرکردی!!! RE: دلخور که می شوم... - frozen✘girl - 22-12-2012 قطاری سوی “ خدا ” میرفت ، همه مردم سوار شدند ... به بهشت که رسیدن همه پیاده شدن اما . . . فراموش کردن که مقصد “ خــــــدا ” بود نه بهشت ... RE: دلخور که می شوم... - Armina - 22-12-2012 میش ـﮧ تـטּـهایے بازی کرﬤ .... میش ـﮧ تـטּـهایے פֿــنـﬤیـﬤ ... میش ـﮧ تـטּـهایے سفر کرﬤ ... ولے פֿــیــلے سخ ـتـﮧ تـטּـهایے٬تـטּـهایــے را تح ـمل کرﬤ... RE: دلخور که می شوم... - Apathetic - 01-01-2013 هنوزم میایی توخوابم تو شبای پرستاره هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوبارره... RE: دلخور که می شوم... - ÐeaÐ GiЯl - 02-01-2013 دلتنگی حس عجیبی است که گاهی “تـــو” را به یادم می آورد… گاهی یعنی همیشه ، گاهی یعنی الان… RE: دلخور که می شوم... - Armina - 04-01-2013 بـرای خـاصــ ترینــم: میگـن همـه ی آدمـا تـو زندگیشـون یــه یواشکــی دارن ! تـو هـم یواشکـی مـن هستــی ... RE: دلخور که می شوم... - ღdorsaღ - 24-01-2013 خوش بہ حال آسموטּ ڪہ هر وقت دلش بگيره بے بہونہ مے باره ...
بہ ڪسے توجہ نمے ڪنہ ... از ڪسے خجالت نمے ڪشہ... مے باره و مے باره و... اينقدر مے باره تا آبے شہ ... آفتابے شہ ...!!! ڪاش... ڪاش مے شد مثل آسموטּ بود... ڪاش مے شد وقتے دلت گرفت اونقدر ببارے تا بالاخره آفتابے شے... بعدش هم انگار نہ انگار ڪہ بارشے بوده ! |