![]() |
ܓܨبُـ ـغض قلََََـ ــ ـم ܓܨ - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: ܓܨبُـ ـغض قلََََـ ــ ـم ܓܨ (/showthread.php?tid=174516) صفحهها:
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
115
116
117
118
119
120
121
122
123
124
125
126
127
128
129
130
131
132
133
134
135
136
137
138
139
140
141
142
143
144
145
146
147
148
149
150
151
152
153
154
155
156
157
158
159
160
161
162
163
164
165
166
167
168
169
170
171
172
173
174
175
176
177
178
179
180
181
182
183
184
185
186
187
188
189
190
191
192
193
194
195
196
197
198
199
200
201
202
203
204
205
206
207
208
209
210
211
212
213
214
215
216
217
218
|
RE: تنهایی یعنی چی؟؟؟ - Apathetic - 27-12-2012 توي قلب من ديگه اعتباري تو نداري نمي خوام حتي يه لحظه اسم منو بياري چشم هاي من يه روزي عاشق اون چشات بود عاشق اون چشات ومعني اون نگات بود حالا ديگه چشم هاي من نداره تاب ديدارت الهي که هيچ وقت نياد لحظه ديدارت از وقتي که تو رفتي نکردمت فراموش عزيزم اما دليل بر اين نيست که عاشقم هنوزم دوستت داشت روزگاري همين دل غريبم اما تو روزگار با هم داديد فريبم حالا يه خواهشي دارم که منو فراموش کني تو هر چه که بين منو توست تو بذار و برو همين دلم که اونو شکستي چندمين بار خداحافظ مي خواد بگه براي اولين بار خدا کنه اين رفتنم رفتن اخر باشه اخرين ديدار ما ديدار قيامت باشه RE: باران عاشقي - Apathetic - 27-12-2012 اشکامو پاک میکنم چشامو باز میکنم ولی.. دیگه نمیبینم تو رو دور و برم آره بی معرفت این رسمش نبود که بذاری بری خب شاید خیلی کمم اگه عشق من واسه تو معنایی داره پس بذار دل و بدم من به تو صادقانه این دل بیچاره گناهش چیه؟ که شده اسیر یه بازی کودکانه تنهاییم و تو که هیچوقت ندیدی تورو خدا دیگه به من نگو غریبی حالا خاطرات و مینویسم.. باز با این دو تا چشم خیسم.. آروم میگم.. RE: باران عاشقي - shahriar64 - 27-12-2012 باران وقتی میبارد عاشقتر میشوم نمیدانم باران چه سری با عشق من دارد باران باران ببار تاشاید بیاید... RE: باران عاشقي - Apathetic - 27-12-2012 چندسال پیش توی این روز من پا به این دنیای نامرد گذاشتم اومدم تو دنیایی که جدایی و نامردی رسمشه نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت روز تولدم غمگینمو همش روی گوشیم نگاه کنم!!! ببینم از بین کسایی که تولدمو تبریک میگن اونی که بخاطرش زندگی میکنم و لحظه به لحظه ی روزامو با یاد اون میگذرونم منو یادش هست یانه؟ روزتولدم براش مهم هست یانه؟ اولین سالیه که روز تولدم اینقدر ناراحتو غمگینم دوباره دیدنش بزرگ ترین کادوی روز تولدمنه خیلی سخته روز تولدت همه بهت تبریک بگن جز اونی که فکر میکنی بخاطرش زنده ای کادوی تولد امسالم غمو غصه و جدایی کاش روز تولدم ، روز اومدنم با روز رفتنم یکی بشه!!! RE: تنهایی یعنی چی؟؟؟ - Armina - 27-12-2012 گاهی وقتا دلم میخواد یکی ازم اجازه بخواد که بیاد تو تنهاییم …. و من اجازه ندم ! و اون بی تفاوت به مخالفتم بیاد تو و آروم بغلم کنه و بگه مگه من مردم که تنها بمونی … ! RE: باران عاشقي - Armina - 27-12-2012 من اینجا بس دلم تنگ است .. و هر سازی که می بینم بد آهنگ است .. بیا ره توشه برداریم قدم در راه بی برگشت .. بگذاریم ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است RE: باران عاشقي - Apathetic - 27-12-2012 ﻭ ﺣﺎﻻ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﺷﻌﺮ ﻣﻨﻢ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﻣﺒﻬﻢ ﻭ ﺯﺭﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺟﺎﺩﻭﯼ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻏﺰﻝ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﻏﺎﺭﺕ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩ RE: تنهایی یعنی چی؟؟؟ - Apathetic - 27-12-2012 خدایا کمکم کن
تا عاشقانه ترین نگاهها را در چشمانش بریزم خدایا کمکم کن تا در بعد عشق او بهترین و شیرین ترین باشم به من کمک کن تا سرودن عشق را به هنگام طلوع افتاب هر بام بر لبانش جاری سازم و راز عشق را در گوشش سر دهم خداوندا او را نگه دار که من به عشق او زنده ام... RE: آخرین حرف تو چیست؟ - Apathetic - 27-12-2012 اون روزایی که میگفتم فرار... باید میرفتی، الان میخوامت! نری هااااااااااا RE: آخرین حرف تو چیست؟ - AFEE BOZORG - 27-12-2012 خسته شدم مي خواهم در آغوش گرمت آرام گيرم.خسته شدم بس كه از سرما لرزيدم...
بس كه اين كوره راه ترس آور زندگي را هراسان پيمودم زخم پاهايم به من ميخندد... خسته شدم بس كه تنها دويدم... اشك گونه هايم را پاك كن و بر پيشانيم بوسه بزن... مي خواهم با تو گريه كنم ... خسته شدم بس كه... تنها گريه كردم... مي خواهم دستهايم را به گردنت بياويزم و شانه هايت را ببوسم... خسته شدم بس كه تنها ايستادم |