![]() |
رمان گونه ی نوازش سایه | نویسنده mahsa.ksz | خودم( خیلی قشنگه بیا تو ) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: رمان گونه ی نوازش سایه | نویسنده mahsa.ksz | خودم( خیلی قشنگه بیا تو ) (/showthread.php?tid=255709) |
RE: رمان گونه ی نوازش سایه | نویسنده mahsa.ksz | خودم( خیلی قشنگه بیا تو ) - m@hsa14 - 03-11-2016 مردی که همه ازش تا سر حد مرگ می ترسن و حساب می برن ... برام مهم نیست ازم متنفر باشن ، برای من فقط رسیدن به هدفم مهمه و تو این راه دست به هرکاری می زنم ... هر کاری ! برای رسیدن به هدفم ... من ، پارسا کامرانی تبدیل به مجازات گر شدم ! آره ... مجازات گر ! کسی که ، افرادی رو که باید مجازت می کرد! خودمو تصمیم گیرنده ی حق میدونستم و اونها رو سزاوار خرد شدن ... شکستن ... نابود شدن ... این راه و رسم من بود ... هر کسی تو این مسیر مانعم می شد بی شک از بین می رفت . از روی صندلی بلند شدم . به ماژیک سرخ رنگی که روی میز بود چنگ زدم و جلوی تخته ایستادم . روی اسم رها روایی خط کشیدم ! طعمه ی بعدی من ! . جالبه ! این یکی مونثه ! ماژیکو روی میز انداختم . روی میز نشستم و تلفنو برداشتم . شماره موبایل فرهیخته رو گرفتم . صداش توی گوشم پیچید : _ به به سلام . ببین کی افتخار هم صحبتی به بنده ی حقیر داده ! بی حوصله گفتم : + انقدر نمک نریز فرهیخته . حوصله ندارم . کارتو بگو ! زنگ زده بودی؟ بازم حدس زد جدی شد و گفت : _ بازم یه نفر دیگه ؟ تا کی میخوای ادامه بدی ؟ این چندمین نفره ؟ شاید واقعا نمیدونن. اخمام رو مهمون پیشونیم کردم . عادت نداشتم به کسی بگم چیکار میکنم . این فرهیخته هم با اینکه چند ساله زیر دستم کار میکنه اما باز هم می پرسه . اگه کار خوب و مورد اعتمادش نبود خیلی وقت پیش ردش می کردم می رفت . بهش تشر زدم : + فرهیخته ! تازه به خودش اومد _ زنگ زده بودم ببینم این پسره ، تازه کاره ، خوب کار می کنه ؟ لازم نیست تذکری بهش بدم ؟ کمی فکر کردم ، این چند وقته فقط یه تازه وارد داشتیم . + مانی رو میگی ؟ _ آره رفتار امروز صبحش تو چشمم اومد و باعث شد اخمام رو بکشم تو هم. + خیلی زیاد شوخه و به قیافش بچه سال میخوره . نمی تونی فرد دیگه ای جایگزین کنی؟ _ نفرات دیگه ای هستن . اما این پسره خیلی مورد اعتماده . اون بار یادته که فربد گروه رو لو داد و چند نفر دست منصوری افتادن ؟ منصوری رو می شناسی که ... خیلی اذیتشون کرد واسه اینکه چیزی لو بدن اما مانی لام تا کام حرفی نزد . + باش . خودم یه جور حالیش میکنم اون طبع به ظاهر شوخش رو جمع کنه بذاره واسه بعد . دیگه کاری نداری ؟ صدای نفس های پی در پی و عمیقش رو می شنیدم حدس میزنم این نفس ها حاکی از اینه که میخواد مطلبی رو بگه و دست دست می کنه . تصمیم گرفتم خودم پیش قدم بشم : + چی میخوای بگی ؟ احساس کردم هول شد ، انتظارش رو نداشت بفهمم |